English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
long and short stitch کوکه ای کوتاه بلند
Other Matches
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
the long and the short of it <idiom> نتیجه کلی
long-and-short work [بنایی با استفاده از بلوک های افقی و عمودی بلند و کوتاه]
Short medium and long wave موج کوتاه ومتوسط و بلند
to make a long story short <idiom> قصه را کوتاه کردن
to make a long story short <idiom> خلاصه کردن قصه
Short – term ( long – term ) projects . طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
stitch کوک
stitch بخیه
stitch بخیه زدن
stitch بخیه جراحی بخیه زدن
to put a stitch بخیه زدن
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
stitch patterns انواعبافت
purl stitch قلاب یا کوک چپ وراست
rib stitch بافتکشبافت
to put a stitch بخیه کردن
stocking stitch بافترو
chain stitch گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
stitch selector انتخابگردوخت
running stitch کوک کوچک زیر و روی پارچه
moss stitch بافتخزهای
herringbone stitch کوکجناقی
chevron stitch دوختزیکزال
fishbone stitch کوکاستخوانی
cable stitch بافتمارپیچ
garter stitch بافترو
bullion stitch گرهفرانسویچندقلو
basket stitch بافتحصیری
chain stitch بافت زنجیری
slip stitch بخیه نامریی
stitch weld جوش بخیهای
stitch welding جوش زنجیرهای
tent stitch کوک اریب
Romanian couching stitch کوکگرهایرومانی
a stitch in time saves nine <proverb> علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
stitch length regulator منظمکنندهاندازهدوخت
stitch pattern memory حافظهبافتودوخت
stitch control buttons دکمههایریزودرشتبافت
stitch width selector انتخابگرعرضیدوخت
French knot stitch گرهفرانسوی
reverse stitch button دکمهوارونهکنندهدوخت
Oriental couching stitch کوکهایمشبکی
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. طولش نده (زود باش )
short مودم ارسال داده روی مسافت کوتاه
short کوتاه مدت
short نزدیک تور
short توپ بی هدف
short پایین تر
short کوتاه خوردن گلوله
short کسری داشتن
short ناقص
short تک تیر کسری
for short برای رعایت اختصار
short بدون نیاز به حمل کننده مسیر
short of <idiom> کمبودچیزی
very short شعاع عمل خیلی کم
something short نوشابه تند
i took him up short بی مقدمه جلو او را گرفتم
short طولانی نه
something short عرق
come short قاصر امدن
nothing short of عینا همان
short تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
to come short قاصر امدن
short اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short مدار قطع شده
short اتصالی پیداکردن
short-changes کلاهبرداری کردن
short-changes کش رفتن
short-changes کمتر پول دادن
it was nothing short of کم از.....نبود
short-changes مغبون کردن
short کوتاه
short <adj.> کوتاه
short <adj.> مختصر
short <adj.> خلاصه
it was nothing short of پای کمی از.......نداشت
short-changes گوشبری کردن
short کمتر
short course مسابقه شنا به مسافت 52 وحداکثر 05 متر
in short خلاصه
short-changes حق کشی کردن
short خلاصه
short غیرکافی
very short برد خیلی کوتاه
short یکمرتبه
short بی مقدمه پیش از وقت
short کسردار
short ندرتا
short کوتاه کردن
short کوچک باقی دار
short قاصر
short مختصر
short of غیراز
short of جز
in short مختصرا
short شلوار کوتاه تنکه
short weigt سنگ کم
short wheel خودرو شاسی کوتاه
short wind تنگه نفس
short winded دارای تنگی نفس
short winded از نفس افتاده
short winded کم نفس
short weight وزنه کم
short weight سنگ کم
short-changing مغبون کردن
short thrust نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
short time کوتاه مدت
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
short title عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
short title فهرست عناوین قانون
short ton تن کوچک
short tour ماموریت کوتاه مدت
short-changing کش رفتن
short tour انتقال کوتاه مدت
short title عنوان کوتاه شده
sale short معامله سلف کردن
short-changing کمتر پول دادن
short-changed حق کشی کردن
short-change حق کشی کردن
short-change گوشبری کردن
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
short-change کلاهبرداری کردن
short-change کش رفتن
to run short زیر short امده است
short-change کمتر پول دادن
to sell short پیش فروش کردن
to sell short سام فروختن
short-change مغبون کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to fall short کوتاه امدن
to fall short کم رفتن
short-changed گوشبری کردن
short-changed کلاهبرداری کردن
short-changed کش رفتن
short-changed کمتر پول دادن
short-changed مغبون کردن
to cut short کوتاه کردن
to cut short قطع کردن میان برکردن
to fall short کم امدن
to fall short کسرامدن
to fall short نرسیدن
to stop short یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
short notice باکوچکترین اشاره
of short continuance کم دوام
of short continuance زود گذر
of short duration کم مدت
of short duration کوتاه
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
short game ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
short drop دراپ کوتاه
sell short پیش فروش کردن
red short شکسته سرخ
run short کم امدن
short iron چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
short leg توپگیر بین دو میله کریکت
short notice درحداقل مدت درکمترین زمان
short notice بلافاصله
short lunge سرنیزه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
red short ترک سرخ
odd come short زیادی باقی مانده
short lot کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
short line محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
short life با عمر قانونی کم
short life کم دوام
run short کم اوردن
sale short پیش فروش کردن
short division تقسیم باختصار
short circuit اتصالی
short circuit اتصال برق
short circuit اتصال کوتاه
short circuiting میان بر زدن
short clay خاک کم مایه
short clay خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
short clothes جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
short coats جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
short covering پیش خرید
short covering خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
short circuit اتصال پیداکردن
short circuit اتصالی مدار
short bill برات کم مدت
short bills سفته یا برات کوتاه مدت
short blast بوق کوتاه
short blast اژیر کوتاه ناو
short blast سوت کوتاه
short brittle شکننده- کوتاه
short burst رگبار کوتاه
short castling قلعه کوچک
short circuit اتصالی شدن دو سیم برق اتصال کوتاه
short circuit کوته مداری
short credit اعتبار کوتاه مدت
short notice اخطار کوتاه مدت
short term حداقل مدت تنبیه و زندانی
short stay لنگر طول کوتاه
short splice پیوند کوتاه
short ski اسکی کوتاه پهن برای مبتدیان و سالمندان
short sighted ناشی از کوته نظری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com