Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
long nose
انبر دم باریک
long nose
دم باریک
Other Matches
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
it is under his nose
پیش روی اوست
nose
دماغه جلویی تخته موج سواری
it is under his nose
درست جلوچشم اوست
under one's nose
<idiom>
دم دست
nose
برجستگی
on the nose
بردن شرط
right under one's nose
<idiom>
مشهود
on the nose
<idiom>
دقیقا
nose up
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
look down one's nose at someone or something
<idiom>
نفرت خودرانشان دادن
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
Just under his nose.
درست پایین پایش
nose down
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
(have one's) nose in something
<idiom>
فضولی کردن
nose down
<idiom>
پایین آوردن دماغه
nose around
[about]
<idiom>
چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
nose
دماغه جلو کشتی
nose
سر لوله
nose
دهانه
nose
دماغه کلاهک موشک
nose
پوزه
nose
بینی اسب
nose
بوکشیدن
nose
بینی مالیدن به مواجه شدن با
nose
نوک برامده هر چیزی
nose
دماغه
nose
عضو بویایی
nose
بینی
keep one's nose clean
<idiom>
keep one's nose to the grindstone
<idiom>
lead by the nose
<idiom>
کنترل کامل داشتن
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
nose cone
مخروط دماغه
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
nose cone
دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
hawk nose
دماغ قوشی
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
spindle nose
سر هرزگرد
(no) skin off one's nose
<idiom>
دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
bull nose
چشمی سینه ناو
turn up one's nose at
<idiom>
ردکردن خوب بودن برای کسی
nose band
بخشی از کلگی اسب
to speak through one's nose
تو دماغی
nose band
رو دماغی
hawk nose
بینی قوشی
lead by the nose
الت قرار دادن
pope's nose
دنبال چه
pope's nose
دمگاه
polypus of the nose
بواسیر لحمی بینی
parsmip nose
دمگاه
parsmip nose
دنبال چه
parsmip nose
دمبلیچه
bar nose
دماغهمیله
bridge of nose
برآمدگیبینی
pug nose
بینی کوتاه وکلفت سر ببالا
to speak through one's nose
سخن گفتن
to blow nose
گرفتن بینی
to blow one's nose
بینی پاک کردن
to blow one's nose
دماغ گرفتن
to follow ones nose
کار رابدست تقدیر
to follow ones nose
واگذاردن
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
to lead by the nose
الت قرار دادن
saddle nose
بینی فرو رفته
dorsum of nose
تیغهبینی
external nose
نمایبیرونیبینی
To talk through ones nose.
تو دماغی حرف زدن
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
nose ribs
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
nose piece
قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
nose hit
ضربه کامل به میله شماره 1بولینگ
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
Go and blow your nose.
برو دماغت رابگیر ( نظافت بینی )
nose spray
بسک جلو
nose leaf
لایهبینی
nose leather
چرم بینی
nose of the quarter
دماغهیکچهارمی
nose pad
لاییبینی
tip of nose
نوکبینی
he has Roman nose
او بینی عقابی دارد
parson's nose
دم مرغیاهرپرندهپختهنشده
My nose is running.
از بینی ام آب می آید
the tip of the nose
نوک بینی
nose bag
توبره
drinker’s nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
mucus of the nose
مف
mucus of the nose
مخاط بینی
boozer's nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
pay through the nose
<idiom>
سرکیسه کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
the answer is right under your nose
<idiom>
جواب مثل روز روشن است
keep someone's nose to the grindstone
<idiom>
همت کردن
boozer's nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
nose angle
زاویه نوک
nose-picking
انگشت کردن در بینی
drinker’s nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
red-nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
mucus of the nose
اب بینی
red-nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
poke nose into something
[one's life]
<idiom>
در کار کسی مداخله کردن
septal cartilage of nose
غضروفدرونیبینی
needle-nose pliers
دم باریک
nose landing gear
ترمزفروددماغه
to snap one's nose or head off
بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
To glean information . To nose around .
سر وگوش آب دادن
She leads her husband by the nose .
سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
fillet under the nose of a step
مغزی لبه یا دماغه پله
snap a person's nose off
بکسی پریدن
snap a person's nose off
تشر زدن
My nose (hand)is bleeding.
دماغم ( دستم ) خون می آید
flat nose plier
اچار فرانسه
nose ape or monkey
بوزینه خرطوم دار
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
camlock spindle nose
هرزگرد بادامکی شکل
cut off one's nose to spite one's face
<idiom>
به حدنهایت رسیدن عصبانیت
Eye ( ear , nose ) drops .
قطره چشم ( گوش و بینی )
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .
سر وگوشی آب دادن
ear, nose and throat specialist
متخصص گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
so long
بامیددیدار
long on
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
long-
طولانی طویل
so long as
تاوقتی که
so long as
مادامی که بشرطی که
long-
مناسب بودن
not long a
مدتی نگذشته است
long-
طولانی
long-
بلند
long-
توپ بلند به اوت
very long
شعاع عمل زیاد
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
not long a go
همین تازگی ها
long-
طی مسافت زیاد توپ
long-
:اشتیاق داشتن
long-
دیر گذشته ازوقت
long
دراز
long
مناسب بودن
long
بلند
long
توپ بلند به اوت
long
دیر گذشته ازوقت
so long
خدا حافظ
long little
پاینده باد
long
طی مسافت زیاد توپ
long
:اشتیاق داشتن
very long
برد خیلی زیاد
long-
مدت زیاد
long-
کشیده
long
طولانی طویل
long
مدید
long-
مدید
long
کشیده
long-
دراز
long
مدت زیاد
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
long
طولانی
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
as long as
بشرطی که
get a long with you
بروپی کارت
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
how long
تاکی تاچه وقت چقدر
how long since is it?
چند وقت پیش بوده است
how long since is it?
چندوقت است
to say so long to somebody
با کسی خداحافظی کردن
come a long way
<idiom>
برنامه بزرگی ریختن
at long last
بالاخره
it will not take long
طولی
it will not take long
نخواهدکشید
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
I've known her at least as long as you have.
آشنایی من با او
[زن]
کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او
[زن]
است.
for long
خیلی
as long as
تا زمانیکه بمقدار زیاد
as long as
بمدت طولانی
as long as
ازوقتی که
as long as
از زمانیکه
at long last
عاقبت
at long last
اخرالامر
before long
بزودی
before long
بهمین زودی
How long will it take?
چقدر طول می کشد؟
long a
مدتهاپس ازان
for long
مدت زیادی
as long as
<idiom>
به شرط اینکه ،به این شرط که
long a
مدت مدیدی بعد
long course
استخر 05 متر
To wish (long) for something.
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
See you again . So long.
به امید دیدار
not long a go
چندی پیش
long little
زنده باد
not long a
چندوقت پیش
long a go
مدتی پیش
long a go
مدت زیادی پیش
long wind
طاقت زیاد دویدن
of long standing
طولانی
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com