English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
long residue باقیمانده
long residue پسماندهتولیدشده
Other Matches
residue پس مانده
residue تفاله
residue ته مانده
residue قسمت باقی مانده
residue فاضل
residue زیادتی ته نشین
residue پس ماند
residue باقیمانده
residue مانده
residue پس مانده تقطیر
distillation residue باقیمانده تقطیر
residue check بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
retort residue ته مانده یا پس مانده قرع
residue of the state مازاد ترکه
residue of the state باقیمانده ترکه
oil residue ته نشست روغن
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. طولش نده (زود باش )
as long as ازوقتی که
as long as از زمانیکه
as long as <idiom> به شرط اینکه ،به این شرط که
at long last بالاخره
as long as بمدت طولانی
as long as تا زمانیکه بمقدار زیاد
as long as بشرطی که
See you again . So long. به امید دیدار
To wish (long) for something. آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
long course استخر 05 متر
at long last عاقبت
at long last اخرالامر
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
long a مدت مدیدی بعد
long a مدتهاپس ازان
long a go مدتی پیش
long a go مدت زیادی پیش
not long a چندوقت پیش
so long as مادامی که بشرطی که
so long as تاوقتی که
so long بامیددیدار
so long خدا حافظ
not long a مدتی نگذشته است
not long a go چندی پیش
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
it will not take long نخواهدکشید
before long بزودی
before long بهمین زودی
how long since is it? چندوقت است
for long مدت زیادی
for long خیلی
get a long with you بروپی کارت
go long تلاش درپاس طولانی بجلو
how long تاکی تاچه وقت چقدر
how long since is it? چند وقت پیش بوده است
very long شعاع عمل زیاد
very long برد خیلی زیاد
it will not take long طولی
not long a go همین تازگی ها
long on موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
to say so long to somebody با کسی خداحافظی کردن
long off موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
long- طولانی طویل
long- دراز
long مدت زیاد
long طولانی
I've known her at least as long as you have. آشنایی من با او [زن] کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او [زن] است.
long- طولانی
long- مدید
long- مدت زیاد
long- توپ بلند به اوت
long- طی مسافت زیاد توپ
long- مناسب بودن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- بلند
long- :اشتیاق داشتن
long- دیر گذشته ازوقت
long- کشیده
How long will it take? چقدر طول می کشد؟
long کشیده
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
long little زنده باد
long مناسب بودن
long طولانی طویل
long دیر گذشته ازوقت
long دراز
long :اشتیاق داشتن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long little پاینده باد
long طی مسافت زیاد توپ
long توپ بلند به اوت
long بلند
long مدید
long tom تغار یا فرف مخصوص طلاشویی
not long ago چندی پیش
of long continvance دیرپای
long wind طاقت زیاد دویدن
long tom توپ دریایی دور رس یاساحلی
long thrust تک نفوذی طولانی یادوردست
long tom درخت الواراسترالیایی
not long ago اخیرا
long range دیرپای دور رس
long ton تن بزرگ
long tongue پر حرفی
long wind دراز نفسی
night long از سر شب تا بامداد
long windedness روده درازی
long sighted دوربین
long windedness پرگویی
long tongue وراجی
long thrust سخمه بلند
long sighted تیزبین
long shore وابسته بدریا کنار
long shore کرانهای
long sea دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
long run دراز مدت
long run بلند مدت
long siht نظردور رس
long splice پیوند بلند
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
long shot کسیکه درمسابقات
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long sight نظر دوررس
long sighted دوراندیش
long sightedness دوربینی
long sightedness دور اندیشی
long siht دور بینی
long sight دوربینی
long shunt شنت دراز
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long spot موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
long suffering بردباری رنجبری
long suffering زحمت کشی
long term دراز مدت
long term طویل المدت
long range دور برد
long term بلند مدت
long thrust وضعیت سخمه بلند
long range با برد زیاد
long range جنگ افزار با برد زیاد یا برد بلند اتش دوردست
long ton تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
long suffering رنج کش
long suffering رنجبر
long robe ردای بلند
long robe صورت کشیده
long suffering زحمت کش
long suffering سختی کش
long recoil عقب نشینی طولانی
long recoil طول عقب نشینی زیاد
long range دور
How long will you be staying? چه مدت میخواهید بمانید؟
In the long run right will out. <proverb> یق بالاخره آشکار مى شود .
in the long run <idiom> آینده دور،درآخر
over the long run <idiom> درآخر
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
long face <idiom> افسرده وغمگین
all day long <idiom> تمام روز
How long were you away from Iran ? چه مدت درایران نبودید ؟
With a long face . با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
He did not live long enough to … آنقدر عمر نکرد که ...
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
With a long face . با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
Once in a while. At long intervals. دیر به دیر
What's taking so long? چرا اینقدر طول میکشد؟
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
I will not detain you long. خیلی وقتتان را نمی گیرم.
I will not detain you long. خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
long term <adj.> بلند مدت
long term <adj.> دراز مدت
to be long in coming خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
long-house مسکن اشتراکی
long gallery راهرو طویل
long gallery اتاق طویل
in the long run در دراز مدت
How long can I park here? چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
How long does it take by car? با اتومبیل چقدر طول می کشد؟
How long does it take on foot? پیاده چقدر طول می کشد؟
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
long-running آنچهمدتهادرحالاجراباشد
long-lost کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
to take long views دور اندیشی کردن
to pound a long سنگین رفتن
to pound a long کوبیدن و رفتن
to draw the long اغراق گفتن
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
the long robe پیشه قضائی
the long robe لباس قضائی
the long and the short of it <idiom> نتیجه کلی
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
take long views دوراندیش بودن
second long period تناوب بزرگ دوم
of long standing بادوام
of long standing طولانی
of long duration مدید
of long duration دیرپای
long-drawn-out دور و دراز
long-drawn-out طویل
long-lasting طولانیمدت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com