Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English
Persian
long suffering
رنج کش
long suffering
رنجبر
long suffering
زحمت کش
long suffering
سختی کش
long suffering
بردباری رنجبری
long suffering
زحمت کشی
Search result with all words
long-suffering
زحمت کش
long-suffering
بردبار بردباری
long-suffering
رنجبری
Other Matches
suffering
عذاب
suffering
زحمت
suffering
ابتلاء زیان
suffering
رنج
suffering
ضرر
Suffering many privations .
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
To be suffering from diarrhea.
شکم روی داشتن ( اسهال )
suffering economy
اقتصاد اسیب دیده
to undergo a suffering
رنجی راتحمل کردن
alleviation of suffering
کاهش درد و رنج
The poor fellow is suffering from hallucination .
بیچاره طرف خیالاتی شده
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
at long last
عاقبت
at long last
بالاخره
as long as
از زمانیکه
as long as
ازوقتی که
See you again . So long.
به امید دیدار
not long a go
چندی پیش
at long last
اخرالامر
long little
زنده باد
To wish (long) for something.
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
as long as
بشرطی که
as long as
تا زمانیکه بمقدار زیاد
as long as
بمدت طولانی
before long
بزودی
before long
بهمین زودی
long a
مدتهاپس ازان
long a go
مدتی پیش
long a go
مدت زیادی پیش
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
not long a
چندوقت پیش
not long a
مدتی نگذشته است
not long a go
همین تازگی ها
so long as
مادامی که بشرطی که
so long as
تاوقتی که
so long
بامیددیدار
so long
خدا حافظ
long a
مدت مدیدی بعد
very long
برد خیلی زیاد
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
for long
مدت زیادی
for long
خیلی
get a long with you
بروپی کارت
how long
تاکی تاچه وقت چقدر
how long since is it?
چند وقت پیش بوده است
how long since is it?
چندوقت است
it will not take long
طولی
it will not take long
نخواهدکشید
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
very long
شعاع عمل زیاد
long course
استخر 05 متر
long-
بلند
long-
طولانی طویل
long-
مدید
long-
کشیده
long-
دیر گذشته ازوقت
long-
:اشتیاق داشتن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
مناسب بودن
long
:اشتیاق داشتن
long-
توپ بلند به اوت
long-
طولانی
long-
مدت زیاد
long-
دراز
long
مدت زیاد
long
دراز
long
طولانی طویل
long
مدید
long
کشیده
long
دیر گذشته ازوقت
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
مناسب بودن
long
طی مسافت زیاد توپ
long
توپ بلند به اوت
long
بلند
long
طولانی
long-
طی مسافت زیاد توپ
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
I've known her at least as long as you have.
آشنایی من با او
[زن]
کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او
[زن]
است.
long on
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
How long will it take?
چقدر طول می کشد؟
come a long way
<idiom>
برنامه بزرگی ریختن
long little
پاینده باد
to say so long to somebody
با کسی خداحافظی کردن
as long as
<idiom>
به شرط اینکه ،به این شرط که
long sighted
تیزبین
long wind
دراز نفسی
long siht
نظردور رس
long sight
دوربینی
of long continvance
دیرپای
long shunt
شنت دراز
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
of long continvance
ماندگار
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot
کسیکه درمسابقات
long wind
طاقت زیاد دویدن
long windedness
روده درازی
not long ago
چندی پیش
night long
از سر شب تا بامداد
long sighted
دوراندیش
long range
دور برد
long sightedness
دوربینی
long robe
صورت کشیده
long sightedness
دور اندیشی
long sighted
دوربین
not long ago
اخیرا
long siht
دور بینی
long windedness
پرگویی
long tongue
پر حرفی
long tongue
وراجی
long ton
تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
long term
دراز مدت
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
long sea
دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
long range
با برد زیاد
long range
جنگ افزار با برد زیاد یا برد بلند اتش دوردست
long recoil
طول عقب نشینی زیاد
long recoil
عقب نشینی طولانی
long sight
نظر دوررس
long robe
ردای بلند
I will not detain you long.
خیلی وقتتان را نمی گیرم.
long run
دراز مدت
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long splice
پیوند بلند
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
long shore
وابسته بدریا کنار
long ton
تن بزرگ
long tom
درخت الواراسترالیایی
long tom
تغار یا فرف مخصوص طلاشویی
long tom
توپ دریایی دور رس یاساحلی
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
long thrust
سخمه بلند
long shore
کرانهای
long thrust
وضعیت سخمه بلند
long term
بلند مدت
long term
طویل المدت
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
of long duration
دیرپای
I will not detain you long.
خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
In the long run right will out.
<proverb>
یق بالاخره آشکار مى شود .
in the long run
<idiom>
آینده دور،درآخر
over the long run
<idiom>
درآخر
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
long haul
<idiom>
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
long face
<idiom>
افسرده وغمگین
all day long
<idiom>
تمام روز
How long were you away from Iran ?
چه مدت درایران نبودید ؟
With a long face .
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
He did not live long enough to …
آنقدر عمر نکرد که ...
I had a long talk with him.
با ایشان مفصلا" صحبت کردم
With a long face .
با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
Once in a while. At long intervals.
دیر به دیر
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
How long will you be staying?
چه مدت میخواهید بمانید؟
What's taking so long?
چرا اینقدر طول میکشد؟
long ball
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
long term
<adj.>
بلند مدت
long term
<adj.>
دراز مدت
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
long-house
مسکن اشتراکی
long gallery
راهرو طویل
long gallery
اتاق طویل
in the long run
در دراز مدت
How long can I park here?
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
How long does it take by car?
با اتومبیل چقدر طول می کشد؟
How long does it take on foot?
پیاده چقدر طول می کشد؟
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
long-running
آنچهمدتهادرحالاجراباشد
long-lost
کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
long-drawn-out
طویل
long-drawn-out
دور و دراز
to take long views
دور اندیشی کردن
to pound a long
سنگین رفتن
to pound a long
کوبیدن و رفتن
to draw the long
اغراق گفتن
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
the long robe
پیشه قضائی
the long robe
لباس قضائی
the long and the short of it
<idiom>
نتیجه کلی
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
take long views
دوراندیش بودن
second long period
تناوب بزرگ دوم
of long standing
بادوام
of long standing
طولانی
long-drawn-out
بیش از اندازهی طولانی
long-standing
دیرین
long-lasting
طولانیمدت
long-awaited
زمانانتظار
long vacation
تعطیلاتتابستانی
long residue
پسماندهتولیدشده
long residue
باقیمانده
long peroneal
ماهیچهیبلندخارجساقپا
long palmar
ماهیچهیکفدستیبلند
long adductor
ماهیچهبلندکشالهران
year-long
یک ساله
year-long
به مدت یک سال
year-long
یک سال
long-time
دراز مدت
long-time
دیرین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com