Dictiornary-Farsi | long-term | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
long-term	دراز مدت
long-term	دوره دراز مدت


Other Matches

Short – term ( long – term ) projects .	طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
long term <adj.>	دراز مدت
long term <adj.>	بلند مدت
long term	بلند مدت
long term	طویل المدت
long term	دراز مدت
long term memory	حافطه دراز مدت
long term project	پروژه طویل مدت
long term loan	وام بلند مدت
deflection under long term loading	خیز ریز بار طویل المدت
long term credit commitment	تعهد اعتبار بلند مدت
long term interest rate	نرخ بهره طویل المدت
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.	طولش نده (زود باش )
term	زمان
term	ثلث تحصیلی
term	عبارت [ریاضی]
term	عبارت
term	پاره سال تحصیلی
term	شرط
term	شرایط
term	نیمسال
term	جمله عبارت
term	روابط فصل
term	نامیدن لفظ
term	هنگام
term	دوره انتصاب
term	مدت
term	اصطلاح
term	سمستر
term	دوره
term	جمله [ریاضی]
term	موقع
term	اجل
term	مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term	جمله
term	واژه
term	جمله طیفی
in the short term <adv.>	برای دوره کوتاه مدت
term paper	رساله کوتاه
an abstract term	اسم بی مسما
an abstract term	تعبیر تصویری
credit term	مدت اعتبار
easy term	کوتاه مدت
expiry of the term	انقضاء مدت
term loan	وام مدت دار
term insurance	بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
term insurance	بیمه موقت
sum term	لفظ جمعی
stochastic term	متغیر تصادفی
stochastic term	جمله تصادفی
short term	حداقل مدت تنبیه و زندانی
short term	دوره کوتاه
short term	مختصر
short term	کوتاه مدت
serve one's term	دوره خدمت خود را طی کردن
residual term	جمله باقیمانده
relative term	لفظ نسبی
middle term	قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
term of maintenance	دوره نگاهداری
term of maintenance	مهلت نگاهداری
error term	ضریب خطا
error term	جمله خطا
exercise term	عنوان مانور
exercise term	اسم تمرین
residual term	جمله پسماند
express term	شرط صریح
final term	جمله نهایی
minor term	صغرای قیاس منطقی
grammatical term	اصطلاحات دستوری
implied term	شرط ضمنی
law term	اصطلاح حقوقی
half-term	تعطیلیبینترم
to serve one's term	خدمت خودرا انجام دادن
to serve one's term	دوره خدمت خود را طی کردن
the propriety of a term	درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
term symbol	نشانه جمله طیفی
term of reproach	سخن سرزنش امیز یا ننگ اور
major term	شرط عمده واساسی
a pejorative term	عبارتی تنزل دهنده
electoral term	دوره مقننه [سیاست]
parliamentary term	دوره مقننه [سیاست]
mathematical term	عبارت [ریاضی]
mathematical term	جمله [ریاضی]
longer-term	دراز مدت
longer-term	دوره دراز مدت
medium term	میان مدت
short-term	کم مدت
short-term	کوتاه مدت
electoral legislative term	دوره انتخابیه
serve one's term of imprisonment	حبس خود را گذراندن
short term forecast	پیش بینی کوتاه مدت
short term loan	وام کوتاه مدت
medium term forecast	پیش بینی میان مدت
medium term loan	وام میان مدت
medium term planning	برنامه ریزی میان مدت
short term memory	حافظه کوتاه مدت
fixed term deposit	سپرده ثابت
reasonable term and condition	قید و شرط معقول
short term rate of interest	نرخ بهره کوتاه مدت
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.	برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
long a go	مدتی پیش
long-	مناسب بودن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	:اشتیاق داشتن
long	دراز
long-	دیر گذشته ازوقت
long-	کشیده
long-	مدید
long-	طولانی طویل
so long as	مادامی که بشرطی که
long-	طی مسافت زیاد توپ
long-	توپ بلند به اوت
long a go	مدت زیادی پیش
How long will it take?	چقدر طول می کشد؟
long course	استخر 05 متر
very long	شعاع عمل زیاد
very long	برد خیلی زیاد
long-	مدت زیاد
long-	طولانی
long for	اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
long-	بلند
so long as	تاوقتی که
long	طولانی طویل
long	:اشتیاق داشتن
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long	مناسب بودن
long-	دراز
long	مدت زیاد
long little	پاینده باد
long little	زنده باد
long	طولانی
long	بلند
long	دیر گذشته ازوقت
long off	موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
so long	بامیددیدار
so long	خدا حافظ
long	مدید
long	کشیده
not long a	چندوقت پیش
long	طی مسافت زیاد توپ
not long a	مدتی نگذشته است
not long a go	چندی پیش
not long a go	همین تازگی ها
long on	موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
long	توپ بلند به اوت
how long since is it?	چندوقت است
To wish (long) for something.	آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
for long	خیلی
See you again . So long.	به امید دیدار
for long	مدت زیادی
get a long with you	بروپی کارت
go long	تلاش درپاس طولانی بجلو
as long as <idiom>	به شرط اینکه ،به این شرط که
it will not take long	مدت زیادی نمیخواهد
it will not take long	نخواهدکشید
how long	تاکی تاچه وقت چقدر
at long last	اخرالامر
how long since is it?	چند وقت پیش بوده است
it will not take long	طولی
come a long way <idiom>	برنامه بزرگی ریختن
I've known her at least as long as you have.	آشنایی من با او [زن] کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او [زن] است.
before long	بهمین زودی
at long last	عاقبت
as long as	ازوقتی که
as long as	بمدت طولانی
as long as	تا زمانیکه بمقدار زیاد
as long as	از زمانیکه
as long as	بشرطی که
long a	مدت مدیدی بعد
to say so long to somebody	با کسی خداحافظی کردن
long a	مدتهاپس ازان
before long	بزودی
at long last	بالاخره
of long duration	دیرپای
long gallery	راهرو طویل
of long continvance	ماندگار
How long does it take by car?	با اتومبیل چقدر طول می کشد؟
to be long in coming	خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
In the long run right will out. <proverb>	یق بالاخره آشکار مى شود .
not long ago	چندی پیش
How long will you be staying?	چه مدت میخواهید بمانید؟
long suffering	رنجبر
long-house	مسکن اشتراکی
night long	از سر شب تا بامداد
of long continvance	دیرپای
not long ago	اخیرا
What's taking so long?	چرا اینقدر طول میکشد؟
How long does the crossing take?	چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
long windedness	روده درازی
in the long run	در دراز مدت
long gallery	اتاق طویل
long suffering	زحمت کشی
long suffering	بردباری رنجبری
long suffering	سختی کش
long suffering	زحمت کش
long suffering	رنج کش
long string	خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
long spot	موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long splice	پیوند بلند
long siht	نظردور رس