English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
machine check interrupt وقفه بررسی ماشین
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
Other Matches
machine check برسی ماشین
interrupt وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt حرف دیگری را قطع کردن
interrupt ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt منقطع کردن
interrupt قطع کردن
interrupt ناتوان کردن وقفه
interrupt اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupt حرکت دادن وقفه
interrupt خط وقفه که فعال شده است
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt جدا کردن
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt گسیختن
interrupt وقفه
interrupt توقف
interrupt توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupt توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
automatic interrupt قطع خودکار
clock interrupt وقفه زمان سنجی
non maskable interrupt سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
to interrupt a view جلو منظرهای را گرفتن
automatic interrupt وقفه خودکار
vectored interrupt وقفه برداری
To interrupt someone. To butt in. تو حرف کسی دویدن
interrupt handler گرداننده وقفه
to interrupt a friendship رشته دوستی را با کسی پاره کردن
program interrupt قطع برنامه
external interrupt وقفه خارجی
vectored interrupt سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
interrupt a connection قطع شدن یک اتصال
priority interrupt وقفه اولویت
interrupt driven وقفه گرا
to interrupt any one's speech صحبت کسیرا قطع کردن
program interrupt وقفه برنامه
scanned interrupt وقفه پویش شده
to interrupt any one's speech در میان سخن کسی امدن
interrupt vector بردار وقفه
system interrupt وقفه سیستم
to interrupt any one's speech سخن کسیرا گسیختن
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
To interrupt someone . To cut some one short. حرف کسی را قطع کردن
daisy chain interrupt یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
check نشان گذاردن
check محک زدن
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
check off تغییرروش بازی درتجمع
to check in نام نویسی کردن [هتل]
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check-up بازبینی
check-up کنترل
check تجزیه کردن
check مطالعه کردن
check بررسی کردن
check تحقیق کردن
check ارزیابی کردن
check سنجیدن
check عیار گرفتن
in check <idiom> غیرقابل کنترل
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
check-up کنترل کردن
check-up بازبینی کردن
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check بازرسی کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check بازرسی شد
check وارسی
check و شدن بوی شکار
check کیش
check کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check منع
check تطبیق
check مقابله
check چک
check دریچه تنظیم
check چک بانک
check تطبیق کردن
check out تصفیه حساب کردن
check out بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
check up معاینه کردن
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
second check بررسی دوباره
second check بررسی نهایی
check جلوگیری کردن از
check ممانعت کردن
check سرزنش کردن رسیدگی کردن
check مقابله کردن مقابله
check بررسی
check بررسی کردن
check امتحان کردن بازرسی
check امتحان
check چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check-in وارد شدن
check خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check اطمینان از صحت چیزی
check in وارد شدن
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check مقابله کردن بررسی
check اجرای خشک یک برنامه
check بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
check سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check out time زمان لازم برای تخلیه محل
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
crosse check ضربه به گوی دار یا گیرنده گوی
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
cyclic check مقابله چرخهای
crossfoot check تست تعیین صحت یک حاصلجمع
double-check <idiom> دوباره چک کردن
check plot یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
consistency check داده ها یا موضوعات مط ابق با قالب از پیش فرض شده هستند
consistency check بررسی سازگاری
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
check out time زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
check out equipment وسایل بازدید محل
data check مقابله داده ها
rain check بلیط باران
rain check نوید یا قول دعوت بعدی
division check ازمایش تقسیم
check-rail ریلتنظیم
discovered check کیش برخاست
security check چکامنیتی
diagnostic check مقابله تشخیصی
check off list برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
check valve لیژ یک طرفه
check valve شیر یکطرفه
check out equipment وسایل ازمایشگاهی
rain check بلیط مجانی یا مجدد
check point نقطه بازرسی
rain check <idiom> بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check valve شیر یک طرفه
check valve سوپاپ یا دریچه مسدود کننده
check valve شیر تنظیم
Please check the battery. لطفا باطری را کنترل کنید.
Please check the oil. لطفا روغن را کنترل کنید.
check valve سوپاپ یک طرفه
check side پیچ دادن به گوی برای برگشت به عقب
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
completeness check تطبیق کامل
check valve شیرفلکه
check total برنامهای که صحت داده را بررسی میکند
check sweeping مین روبی ازمایشی
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
check point نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
check point علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
check point نقطه مقابله
check point نقطه ازمایش
check problem مسئله مقابلهای
check problem مسئله ازمایشی
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
check sum مجموع مقابلهای
check sum جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
check sweeping بازرسی مین روبی
What time should I check in? چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
dump check مقابله حین روبرداری
marginal check برسی مرزی
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
programmed check بررسی برنامه ریزی شده
range check بررسی محدوده
reasonableness check بررسی معقول بودن
reasonableness check بررسی و کنترل معقولانه و مستدل
redudancy check بررسی افزونگی
redundancy check تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
redundancy check بررسی افزونگی
sales check صورت فروش
residue check بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
selection check مقابله گزینش
sequence check مقابله ترتیب
sequence check بررسی ترتیبی
sight check مقابله چشمی
sight check مقابله نظری
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
priority of check تقدم کیش
marginal check مقابله مرزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com