English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English Persian
machine dependent وابسته ماشین
machine dependent وابسته به ماشین
Other Matches
to be dependent on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
dependent عایله موکول به
dependent تابع نان خور گماشته
dependent تابع
dependent موکول
dependent مربوط محتاج
dependent متعلق
dependent وابسته
dependent معلق
dependent غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
to be dependent on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
self dependent متکی بخود
dependent دلگرم به
dependent تابع نامستقل
dependent آنچه به دلیلی متغیر است
dependent variable متغیر وابسته [ریاضی]
surviving dependent فرد بازمانده
surviving dependent فرد باقیمانده
dependent variable متغیر وابسته
dependent variable متغیر تابع
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
dependent state دولت غیر مستقل
time dependent وابسته به زمان
device dependent وابسته به دستگاه
density dependent انبوهی بسامان
hardware dependent وابستگی سخت افزاری
memory dependent وابسته حافظه
memory dependent متکی به حافظه
he was dependent on me fop support تحت تکفل من بود
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
two way machine ماشین دو راهه
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine دستگاه
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine شیارانداختن روی فلز
machine براده برداشتن
machine تراشیدن ماشین
machine بیت اجرا میشود
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine ماشین
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
reaping machine ماشین درو
sanding machine ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine ماشین تراش
machine word کلمه ماشین
machine welding جوشکاری ماشینی
reeling machine چرخک
reeling machine ماشین نخ پیچی
planer machine ماشین صفحه تراش
machine translation ترجمه ماشینی
machine time زمان ماشین کاری
machine time وقت ماشین
milling machine ماشین فرز
milling machine دستگاه فرز
punching machine دستگاه منگنه
punching machine ماشین سوراخکن
printer machine دستگاه چاپ
printer machine ماشین چاپ
planing machine ماشین کندگی
punching machine دستگاه پانچ
open machine ماشین باز
object machine ماشین مقصود
multi way machine دستگاه چند راهه
mowing machine علف چین
mowing machine ماشین علف چینی
mortising machine دستگاه کام کنی
molding machine دستگاه قالب گیری
sandblast machine ماشین ماسه پاش
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine builder ماشین ساز
machine fault نقص ماشین
machine foundation پایه دستگاه
machine frame چارچوب دستگاه
machine gunner مسلسل چی
machine fault عیب ماشین
machine independent مستقل از ماشین
machine instruction دستورالعمل ماشین
machine error خطای ماشین
machine equipment تجهیزات ماشین
machine building ماشین سازی
machine capacity فرفیت ماشین
machine check برسی ماشین
machine column پایه یا ستون دستگاه
machine cycle چرخه ماشین
machine designer طراح ماشین
machine down time زمان توقف ماشین
machine down time زمان معطلی دستگاه
machine intelligence هوش ماشین
machine interupption وقفه ماشین
machine language زبان ماشین
machine operator متصدی ماشین
machine oriented ماشین گرا
machine readable خواندنی توسط ماشین
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine representation نمایش ماشیی
machine ringing زنگ ماشینی
machine run رانش ماشین
machine operator اپراتور ماشین
machine operator اپراتوردستگاه
machine learning فراگیری ماشین
machine number عدد سرعت هواپیما
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil روغن ماشین
machine operating عملکرد ماشین
machine operator کارگردان ماشین
machine run اجرای ماشین
scouring machine ماشین سایش
sub-machine guns مسلسل دستی
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
sub-machine guns تیربار دستی
sub-machine guns تیربار خودکار
accept machine دستگاه پذیرنده
fax machine فاکس
fuelling machine ماشینسوخت
machine hall راهرویماشین
rowing machine ماشینپایی
kidney machine ماشینکمکیبرایافرادبیمار
dyeing machine ماشین رنگرزی
sweeper [machine] ماشین خاکروب
fax (machine) دستگاه فکس
freezing machine فریزر [غذا و آشپزخانه]
facsimile (machine) دستگاه فکس
drilling machine دریل [ابزار]
boring machine دستگاه مته [ابزار]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
seeding machine ماشین تخم کاری
sub-machine gun تیربار خودکار
scouring machine ماشین سمباده
swaging machine حلبی خمکن
synchronous machine ماشین همگام
synchronous machine ماشین همزمان
tabulating machine جدول بند
tabulating machine جدول نویس
talking machine گرامافون
talking machine دستگاه ضبط صوت
teaching machine ماشین اموزش
sunchronous machine ماشین سنکرون
spreading machine مقسم بتن
seaming machine ماشین درزگیری
sequential machine ماشین ترتیبی
shaping machine دستگاه صفحه تراش
smart machine ماشین هوشیار
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
sowing machine ماشین تخم کاری
sowing machine بذر افشان
spininning machine ماشین یا دستگاه ریسندگی
teaching machine ماشین تدریس
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
virtual machine دستگاه مجازی
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
winding machine دستگاه سیم پیچی
winnowing machine ماشین باد افشانی
fruit machine جک پات
pinball machine ماشین پینبال
pinball machine ماشین ساچمه پران
sub-machine gun مسلسل دستی
virtual machine ماشین مجازی
three phase machine ماشین سه فازه
threshing machine ماشین غله پوست کنی
threshing machine ماشین خرمن کوبی
transfer machine دستگاه انتقال
turing machine ماشین تورینگ
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turning machine ماشین تراش
two phase machine ماشین دو فازه
sub-machine gun تیربار دستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com