Dictiornary-Farsi | made or built up mast | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
made or built up mast	دگل چند تیکه


Other Matches

mast	افراشتن پرچم به دکل ناو
mast	دیرک
mast	دکل
mast	دیرک بادکل مجهز کردن
mast	دکل یکپارچه
mast	تیر
nt mast	دکلجانبیرویعرشه
mast	دکل قایق بادبانی
tower mast	برجدکل
pole mast	دیرک یک پارچه
request mast	گزارش از طریق سلسله مراتب
radio mast	بخشرادیو
radar mast	دکلرادار
request mast	از طریق سلسله مراتب
pole mast	دکل یک تیکه
the mast has raked	مایل شدن
the mast has raked	کج شدن
the mast has raked	مایل کردن
tubular mast	دکل لولهای
aerial mast	دکل انتن
mast foot	پایه چوبی یا فلزی که دکل بر روی آن قرار دارد.
pine mast	سیب صنوبر جوزکلاغ
pine mast	میوه کاج
the mast has raked	کج شدگی
main mast	دکل اصلی
half-mast	پرچم نیمه افراشته
lower mast	دکل پایین
mast sleeve	روکشدکل
lattice mast	دکل مشبک
half mast	نیم افراشتگی پرچم
half mast	نیم افراشته
half mast	نیم افراشتن
half mast	نیم افراشتگی
goalpost mast	دکل دو پایه
crosstree mast	دکل صلیبی
mast frame	قاب چهارگوش
mast head	نوک دکل کشتی
mast high	تمام افراشته
half-mast	نیمه افراشتن
half-mast	نیمه افراشتگی
mission mast	دکل سوم کشتی
half mast	نیم افراشتن پرچم
mast high	پرچم افراشته
half mast high	نیمه افراشته
fore-royal mast	دکلاصلیکشتی
built in	غیر قابل انتقال
new built	نوساخت نوساز
new built	تازه ساخت
built into	که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
built in	وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
built in	توکار
new built	تازه ساز
built in	موجود در داخل چیزی
built in	جزو ساختمان
built-in	ی از سیستم است
built-in	تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
built-in	تشخیص خطا و بررسی اعتبار به طور خودکار روی داده دریافت شده
built-in	نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
built-in	غیرقابل انتقال
built up	پر از ساختمان
built-up	پر از ساختمان
built	ترکیب
built	ساخت
built	ریخت
well-built	خوشاستیل - خوشساخت
custom built	سفارشی تهیه شده اختصاصی
purpose-built <adj.>	به درد بخور
coach built	چوبی
purpose-built <adj.>	مفید
purpose-built <adj.>	باصرفه
purpose-built <adj.>	دارای مزیت
custom built	سفارشی
purpose-built <adj.>	بدرد خور
the churach built him up	کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
purpose-built <adj.>	هدفمند
built-in microphone	میکروفن
purpose-built	تکمنظوره برایمنظوریخاص
It has built up quite a reputation.	اسمش خوب دررفته
purpose-built <adj.>	مناسب
purpose-built <adj.>	اجرا شدنی
purpose-built <adj.>	عملی
purpose-built <adj.>	قابل اجرا
purpose-built <adj.>	قابل استفاده
purpose-built <adj.>	کارکردی
purpose-built <adj.>	سودمند
purpose-built <adj.>	درست
purpose-built <adj.>	شایسته
built up section	مقاطع مرکب
built up lining	پوشش مرکب
jerry built	سر هم بندی شده
built in fonts	شکل حروف تعبیه شده
built in font	فونت توکار
built in engine	موتور تاسیسات
air built	پوچ
built in check	بررسی توکار
built in check	مقابله توکار
built in aerial	آنتن دستگاهی
brick built	اجر ساز
brick built	اجری
air built	هوایی
jerry-built	با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry-built	ارزان بناشده
jerry-built	سر هم بندی شده
jerry built	با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry built	ارزان بناشده
built in stabilizers	تثبیت کنندههای خودکار
built in function	تابع توکار
custom-built	آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
built on sand	سست بنیاد
built on sand	ناپایدار
built up edge	لبه مخصوص نصب
built in panel	تابلوی نصب
built up beam	تیر ساخته شده
built up crossing	قطعه ریل متقاطع
built up frog	قورباغهای نصب
built up frog	قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
built in jack	جک مخصوص نصب
built up frog	قلبی ریل
Rome was not built in a day <proverb>	رم یکشبه بنا نشد
made up	ساختگی
made-up	ساختگی
to have something made [by somebody]	بدهند [به کسی] چیزی را برای کسی بسازند
made up	تقلبی
have it made <idiom>	موفق بودن
made up	مصنوعی بزک کرده
made-up	تقلبی
made-up	مصنوعی بزک کرده
made-up	جعلی
made up	جعلی
well made	خوش ساخت
they were made one	یعنی باهم عروسی کردند
made	تربیت شده
made	مصنوع ساختگی
made	ساخته شده
self made	خود ساخته
i made him go	او را وادار کردم برود
i made little of it	چندان سودی از ان نبردم استفادهای از ان نکردم
he was made to go	او را وادارکردند برود
they were made one	با هم یکی شدند
self-made	خود ساخته
it is made	ساخته میشود
it is made	ساخته شده است
he was made to go	وادار به رفتن شد
i made him go	او راوادار به رفتن کردم
custom made	سفارشی
custom-made	سفارش داده شده
man-made	ساخته دست انسان
what made you so late	چه شد که این همه دیر کردید
man-made	مصنوعی
we made a night of it	چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
man made	ساخت بشر
man-made	مصنوع انسان انسانی
ready-made	اماده
man-made	ساخت بشر
man made	ساخته دست انسان
man made	مصنوعی
man made	مصنوع انسان انسانی
ready made	اماده
what a night we made of it	چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
home-made	وطنی
i made him my proxy	او را وکیل خود نمودم
It was made known to all and sundry .	هر فلان فلان شده ای ازموضوع باخبر شده بود
to see what [mettle] he is made of <idiom>	تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
I'm not made of money! <idiom>	من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
tailor-made	سفارشی
home-made <adj.>	خانگی
made-to-measure	لباسدوختنی
home-made <adj.>	در خانه ساخته [تهیه] شده
It is made of wood.	از چوب سا خته شده است
custom-made	سفارشی
tailor made	سفارشی
custom made	سفارش داده شده
home-made	ساخت میهن
hand-made	دستباف
i am not made of salt	مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
i made him laugh	او را خنداندم
i made him my proxy	او رااز جانب خود وکیل کردم
i made up my mind to	تصمیم گرفتم که ...
made to order	فرمایشی
i made up my mind to	بر ان شدم که ...
made to order	سفارشی
i made up my mind to go	نصمیم گرفتم که بروم
i made up my mind to go	بر ان شدم که بروم
machine made	ماشینی
machine made	ساخت ماشین
made fern	کرف
made of iron	اهنین
made fern	جمازنر
made ground	خاک دستی
home made	ساخت بومی
home made	ساخت داخلی
half made	اندکی دیوانه
purpose made	کالاهای خاص
hand made	دستی
hand made	ساخته دست
hand made	دست ساز
half made	نیم دیوانه
purpose made	کالای سفارشی
course made good	track
he made his money f.	پول خودرابه باد داد

made or built up mast

دگل چند تیکه