English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
magnetic pick up پیک اپ مغناطیسی
Other Matches
When should I pick you up? کی عقب شما بیایم؟
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pick up <idiom> برداشتن چیزی ازروی زمین
pick up <idiom> دستگیر کردن شخص
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
pick up <idiom> اتفاقی
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
pick up <idiom> سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
pick up <idiom> دریافت کردن
pick-me-up نوشابه مقوی
pick me up نوشابه مقوی
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
pick سیستم عامل چند کاربره
pick چند کاره
pick که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
pick up برچیدن
pick up برداشتن
pick up بدست اوردن
pick up کندن منظم کردن
pick up اشنا شدن
pick up یارگیری
pick out <idiom> انتخاب کردن
pick on <idiom> حرف بد به کسی زدن
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick over بازرسی کردن و برگزیدن
to pick up فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to pick up پیدا کردن
to pick up سوارکردن
to pick up برداشتن
to pick up برچیدن
to pick thanks خود شیرینی کردن
to pick thanks بوسیله سخن چینی
to pick out سوا کردن برگزیدن
to pick out جدا کردن
to pick on عیب جویی کردن از
pick-me-up <idiom> بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
To pick on someone . To have it in for someone . با کسی لج افتادن
to have one's pick برگزیدن
to have one's pick انتخاب کردن
to pick at any one از کسی عیبجویی کردن کسیراسرزنش یا استهزاکردن
to pick off چیدن
to pick off یکی یکی باتیرزدن
to pick off تک تک انداختن
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
pick up سوار کردن مسافر
pick کلنگ زدن
pick-up پیک اپ
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
pick out انتخاب کردن دریافتن
pick over چیدن
pick over برگزیدن
pick چیدن
pick کلنگ زدن و
pick باخلال پاک کردن
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
pick out جدا کردن
to pick off کندن
pick کلنگ
pick at خرده گرفتن بر
pick at بازی کردن باغذا از روی بی اشتهایی
pick کندن
pick off چیدن
pick-up کندن
pick off یکی یکی با تیر زدن
pick off رد شدن از راننده دیگر
pick خلال دندان بکاربردن
pick نوک زدن به برگزیدن
pick خلال گوش
pick عیبجویی کردن
pick خلال دندان
pick مضراب
pick زخمه
pick کلنگ
pick دزدیدن
pick هرنوع الت نوک تیز
pick کلنگ دو سر
pick بازکردن
pick ناخنک زدن
to pick and choose درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
pick to pieces سخت مورد انتقاد قرار دادن
pick to pieces پاره پاره کردن
to pick rags کهنه برچینی کردن
pick and steal ناخنک زدن
pick and roll ایجاد سد و چرخش
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
pick and choose در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
pick a cherry ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
pick a back برپشت
pick a back بردوش
pick up health بهبود یافتن
pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
pick wickian شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
pick up the pieces زمین را شکستی اردهاراریختی
pick of the basket گل سرسبد
pick wickian روشن بین
pick's disease بیماری پیک
to pick to piece پاره پاره کردن
pick up oneself خود را نگه داشتن
pick's syndrome نشانگان پیک
pick up and delivery بارگیری و تحویل
pick's syndrome بیماری پیک
to have a bone to pick بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
to pick a hole in سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کندن در
to pick a hole in عیبجویی کردن از
pick wickian ساده بی تکلف
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
To pick at ones food . از روی سیری خوردن
ear pick گوش پاک کن
Pick on someone your own size. برو با هم قدهای خودت طرف بشو
Don't pick on me. سر به سر من نگذار.
pick a quarrel <idiom> باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
pick someone's brains <idiom> اطلاعات دقیق به کسی
pick up speed <idiom> افزایش سرعت
pick-me-ups نوشابه مقوی
pick-up artist مرد زن پرست
pick-up artist مشتاق زن
pick-up artist زن دنبال کن
pick-up artist مردلاس زن
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
pick-ups پیک اپ
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
tooth pick خلال دندان دندان کاو
toe pick تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
to pick up oneself خودرا نگاه داشتن
have a bone to pick بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
Afro pick شانه مخصوص فر
ice pick یخ خرد کن
ice pick چکش یخ شکن
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
pick-ups کندن
pick up the tab <idiom> صورت حساب کسی را پرداختن
pick-up arm دستهبلندشونده
to pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
To pick flowers(fruit). گل ؟(میوه ) چیدن
inductive displacement pick up پیک اپ القائی
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
To pick up (to lose) the thread of conversation. رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
To try to pick up some information . to nose around. To pry about . سر وگوشی آب دادن
These football players are the pick of the bunch . این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
non magnetic غیر مغناطیسی
magnetic مغناطیسی
magnetic f. میدان مغناطیسی
magnetic course راه مغناطیسی
magnetic course مسیر مغناطیسی
magnetic اهنربا
magnetic مغناطیس
magnetic آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
magnetic اهن ربا اهن ربایی
magnetic دارای نیروی مغناطیسی
magnetic مقناطیسی
magnetic قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
magnetic و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
magnetic noise نویز مغناطیسی
magnetic permeability نفوذپذیری
magnetic permeability قابلیت نفوذ مغناطیسی
magnetic permeability نفوذپذیری مغناطیسی
magnetic needle عقربه مغناطیسی
magnetic moment گشتاور مغناطیسی
magnetic microscope میکروسکپ مغناطیسی
magnetic meridians دوایر نیمروز معناطیسی نصف النهار مغناطیسی
magnetic meridian نصف الانهار مغناطیسی
magnetic meridian نصف النهار مغناطیسی
magnetic path مسیر خطوط قوا
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
magnetic head هد مغناطیسی
magnetic quadrupole چهار قطبی مغناطیسی
magnetic printing اثر کپی
magnetic printer چاپگر مغناطیسی
magnetic printer پرینتر
magnetic potentiometer پتانسیومتر مغناطیسی
magnetic potential پتانسیل مغناطیسی
magnetic potential نیروی مغناطیس رانی
magnetic poles قطبهای مغناطیسی
magnetic pole قطب مغناطیسی
magnetic polarization پلاریزاسیون مغناطیسی
magnetic polarity پلاریته مغناطیسی
magnetic polarity قطبیت مغناطیسی
magnetic quantity کیفیت مغناطیسی
magnetic memory حافظه مغناطیسی
magnetic media ابزارمیانی مغناطیسی
magnetic iron اهن مغناطیسی
magnetic iron مانیتیت
magnetic inspection بازرسی مغناطیسی
magnetic ink جوهر مغناطیسی
magnetic ink مرکب مغناطیسی
magnetic inertia پس ماند مغناطیسی
magnetic induction چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
magnetic induction القاء مغناطیسی
magnetic induction چگالی شماره مغناطیسی
magnetic induction القای مغناطیسی
magnetic hum صوت مغناطیسی
magnetic indicator سمت نمای مغناطیسی هواپیما
magnetic inclination انحراف مغناطیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com