English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
main cable کابل اصلی
Search result with all words
main power cable کابلاصلی
Other Matches
booster cable [jumper cable] کابل باتری به باتری [اتومبیل رانی ]
d.c. cable کابل جریان دائم
cable ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
cable تمام کابلها اتصالات و تابلو ها در یک اداره یا ساختمان
cable وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cable اتصال در انتهای کامل
cable هادی
cable اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
bx cable لوله ب ایکس
cable way سیم یا کابل نقاله
cable way راه اهن برقی
cable way مسیر کابل
have her cable لنگر جواب دادن
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable واحد طول دریایی برابر 022 یارد
cable شاه سیم
cable سیم کشی کردن تلگراف کردن
cable سیم تلگراف
cable طناب سیمی
cable کابل
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable سیم
cable تلگراف
cable مفتول فلزی بافته
cable طناب فلزی
cable تلگراف کردن
main ی تر راهنمایی میکند
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main بسیار مهم
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
in the main بیشتر اصلا
in the main بطور کلی
in the main اساسا
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main کامل
main با اهمیت
main دریا
main مهم تمام
main <adj.> اصلی
main عمده
main نیرومند
main مهم
main کامل شاه لوله
main خط اصلی
main بزرگ تمام
insulated cable کابل عایق بندی شده
insulated cable کابل عایق شده
hook cable کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
brake cable سیمترمز
junction cable کابل اتصال
drop cable بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند.
underground cable کابل زیرزمینی
cable railway تراموای
cable railway ترن کابلی
cable railways تراموای
telecommunication cable کابل ارتباطی
cable railways ترن کابلی
lighting cable کابل نور روشنایی
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
duplex cable کابل دو سیمه
four core cable کابل چهار سیمه
four core cable کابل چهاررشتهای
gas cable کابل گازی
flat cable کابل پهن
gear cable کابلچرخدنده
electricity cable کابلالکتریسیته
flat cable کابل تخت
exchange cable کابل اتصال بین مرکز تلفنی ومشترک تلفنی
cable stitch بافتمارپیچ
cable sleeve محلاتصالکابل
hoisting cable کابل بالاکش
hoisting cable طناب بالابر
hook cable کابل قلاب
cable distributor قسمتکابلقرقرهایپیچشده
ignition cable کابل احتراق
ignition cable سیم سیستم جرقه زنی
flexible cable کابل خم پذیر
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , که هر یک از سیم محکمی تشکیل شده است
mains cable کابل شبکه
quadoed cable کابل چهارسیمه
ribbon cable کابل نواری
service cable کابل مصرف کننده
sheathed cable کابل زره دار
sheathed cable کابل غلاف دار
sheathed cable کابل زرهی
sheating of cable پوشش کابل
shorten in cable کوتاه کردن زنجیر
power cable کابل جریان قوی
power cable کابل قدرت
quadded cable کابل چهار سیمی
measuring cable کابل سنجش
microphone cable کابل میکروفن
microphone cable سیم میکروفن
multicore cable کابل افشان
multicore cable کابل چند رشتهای
multiple cable کابل چند رشتهای
outgoing cable کابل خروجی
phantomed cable کابل چهار سیمی
snub cable ناگهان ترمز کردن
starter cable کابل استارتر
trailing cable کابل برق روکش دار
trunk cable کابل ترانک
trunk cable کابل ارتباطی
twin cable کابل دو قلویی
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
Type cable چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
Type cable دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت
Type cable دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
tiers of cable سیم کابل حلقه شده
three core cable کابل سه رشتهای
subscriber's cable کابل مشترک
subscriber's cable کابل اتصال
supply cable کابل تغذیه
suspension cable کابل اویزان
suspension cable کابل معلق
tape cable کابل نواری
telegraph cable کابل تلگراف
telephone cable کابل تلفن
Type cable میکرون
cable clamp بست کابل
cable cleat بست کابل
cable support بست کابل
cable clip پل کابل
starting cable کابلراهاندازی
cable core سیم کابل
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
cable grip چنگال کابل
cable guard نگهدارنده کابل
cable head سر کابل
cable holder دوار زنجیر
cable holder gypsy : syn
cable joint مفصل اتصال کابل
cable joint موف اتصال
cable locker چاه زنجیر
cable match رویارویی تلگرافی شطرنج
cable box اتاقک کابل
cable block قسمت کابل
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
cable tail انتهای سیم
cable car تراموای برقی
cable cars تراموای برقی
anchor cable کابل لنگر
anchor cable طناب لنگر
armored cable کابل مسلح
cable television تلویزیونکابلی
transmission cable کابلانتقال
throttle cable کابلساسات
bunched cable کابل چندلایی
cable accessory قطعات کابل
cable accessory وسایل کابل
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
cable assembly کابل
cable block مجموعه کابل
cable moulding فتیله نیمگرد یا گرد
cable officer افسر لنگر
dial cable کابل صفحه مدرج
coaxial cable کابل هم مرکز
coaxial cable سیم هم مرکز
cable duct لوله محافظ کابل برق
concentric cable کابل هم مرکز
caoxial cable کابل کواکسیال
communication cable کابل جریان ضعیف
communication cable کابل ارتباطی
connecting cable کابل رابط
connection cable کابل اتصال
control cable کابل کنترل
coaxial cable کابل هم محور
co axial cable کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
cable party گروه لنگر
cable connector دو شاخه کابل
cable shield لوله کابل
chain cable زنجیر لنگر
caoxial cable سیم هم مرکز
main shaft محور اصلی
main unit واحد اصلی
main voltage ولتاژ اصلی
main sail بادبان اصلی
main routine روال اصلی
main regulator تنظیم کننده محور اصلی
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
main winding سیم پیچی اصلی
main program برنامه اصلی
main wire سیم اصلی
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main storage حافظه اصلی
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main topmast دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main stage عرشه اصلی
main switch کلید اصلی
main signal سیگنال اصلی
main shaft میل چرخ
main spring شاه فنر
main sewer مجرای اصلی فاضلاب
main sewer لوله اصلی
main storage انباره اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com