Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
main canal
کانال اصلی
Other Matches
canal
کانال ترعه
canal
مادی
canal
ابراه
canal
کانال
canal
نهر
canal
ابرو
canal
:
canal
ترعه
canal
زه اب
canal
مجرای فاضل اب
canal
کاریز ابراه
canal
: ترعه زدن حفرترعه کردن
canal
ابراه ساختن
canal
مجرا
canal
جوی اب
feeder canal
نهر رابط
auditory canal
مجرای گوش
[کالبد شناسی بدن انسان]
venom canal
کنالزهر
transfer canal
کانالانتقال
canal bridge
پل کانال
feeder canal
کانال تغذیه
central canal
مجرای مرکزی
canal's variation
واریاسیون کانال در گامبی وزیر شطرنج
canal weir
بند جوی واریان
canal weir
رودبند
canal weir
شادروان
canal rays
پرتو کانالی
canal rays
اشعه مجرایی
canal bridge
پل کیالی
siphonal canal
کانالزانویی
root canal
کانالریشه
spinal canal
مجرای نخاعی
quarternary canal
کانال درجه 4
ship canal
کانال
spinal canal
مجرای ستون فقرات
alimentary canal
مجرای گوش
alimentary canal
جهاز هاضمه
cochlear canal
مجرای حلزونی
offtake canal
کانال گیرنده
subterrsnean canal
قنات
subterrsnean canal
کاریز
suez canal
ابراه سوئز
canal bed
بسترفاضلآب
canal lock
سرمتحرککانال
open canal
کانال روباز
root canal therapy
روت کانال تراپی
[دندان پزشکی]
root canal procedure
روت کانال تراپی
[دندان پزشکی]
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
posterior semicircular canal
کانالنیمدایرهپشتی
root canal procedure
عصب کشی
[روت کانال]
[دندان پزشکی]
root canal therapy
عصب کشی
[روت کانال]
[دندان پزشکی]
uperior semicircular canal
شبکهآپریورنیمدایره
lateral semicircular canal
کانالنیمدایرهجانبی
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
عصب کشی
[روت کانال]
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
روت کانال تراپی
[دندان پزشکی]
main
با اهمیت
main
مهم
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
main
بزرگ تمام
main
کامل شاه لوله
main
دریا
main
نیرومند
main
کامل
main
مهم تمام
main
<adj.>
اصلی
main
عمده
main
خط اصلی
in the main
بیشتر اصلا
main
ی تر راهنمایی میکند
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main
بسیار مهم
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main
MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
in the main
بطور کلی
main
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
in the main
اساسا
main regulator
تنظیم کننده محور اصلی
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main wire
سیم اصلی
main winding
سیم پیچی اصلی
main voltage
ولتاژ اصلی
main radio
اطاق اصلی بی سیم ناو
main unit
واحد اصلی
main program
برنامه اصلی
main sail
بادبان اصلی
main routine
روال اصلی
main stage
عرشه اصلی
main topmast
دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main switch
کلید اصلی
main sewer
مجرای اصلی فاضلاب
main shaft
میل چرخ
main shaft
محور اصلی
main signal
سیگنال اصلی
main sequence
رشته اصلی
main sector
بخش اصلی
main score
نمره اصلی
main spring
شاه فنر
main stage
طبقه اصلی
main stem
قسمت اصلی کانال
main stem
راه اصلی جویبار
main stem
خط اصلی
main storage
انباره اصلی
main storage
حافظه اصلی
main sewer
لوله اصلی
the main army
بخش عمده ارتش
main tube
تیوپاصلی
main vent
منقذاصلی
main wheel
چرخاصلی
To wonder from the main topic.
از مطلب اصلی دور افتادن
What is the main obstacle ?
مانع اصلی چیست ؟
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
main diagonal
قطر اصلی
[ریاضی]
main color
رنگ اصلی
main color
رنگ زمینه
main stripe
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main store
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main transformer
تغییردهندهاصلی
main stand
تکیهگاهاصلی
rising main
جنبشاصلی
main clause
رجوع شود به clause independent
main clauses
رجوع شود به clause independent
main carriage
حاملاصلی
main cleanout
تمیزکنندهاصلی
main duct
لولهاصلیآب
main engines
موتورهایاصلی
main entrance
ورودیاصلی
main fan
پروانهاصلی
main glider
غلتکاصلی
main inlet
دهانهاصلی
main leg
پایهاصلی
main mirror
آینهاصلی
main parachute
چتراصلی
main section
قسمتاصلی
main stalk
ساقهاصلی
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main port
port principal
main current
اتصال سری
main busbar
شمش اصلی
main building
ساختمان اصلی
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body
عمده قوا
main beam
شعاع اصلی
main battery
باطری اصلی
main battery
توپ اصلی ناو
main axis
محور اصلی
main attack
حمله اصلی
main attack
تلاش اصلی نیروها
main attack
تک اصلی
main cable
کابل اصلی
main camshaft
میل بادامک اصلی
main current
جریان اصلی
main beam
شاه تیر
main contractor
پیمانکاردست اول
main contractor
مقاطعه کار اصلی
main contact
کنتاکت اصلی
main connection
اتصال اصلی
main column
ستون اصلی
main coil
بوبین اصلی
main coil
سیم پیچ اصلی
main circuit
مدار اصلی
main carburetor
کاربراتور اصلی
main armament
جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main road
راه اصلی
main road
جاده اصلی
main lines
خط اصلی
main lines
کانال اصلی
main lines
نهر مادر
main lines
نهر اصلی
main line
خط اصلی
main line
کانال اصلی
main line
نهر مادر
main line
نهر اصلی
main roads
جاده اصلی
water main
شاه لوله اب
main anode
اند اصلی
main amplifier
تقویت کننده اصلی
gas main
لوله اصلی گاز
gas main
شاه لوله گاز
fire main
لوله اب اتش نشانی
coup de main
حمله ناگهانی با تمام قوا
collecting main
شبکه دریافت
collecting main
شبکه جمع کننده
blast main
لوله دم
main roads
راه اصلی
water main
لوله هادی اب
main fuse
فیوز اصلی
main exchange
مرکز اصلی
main electrode
الکترود اصلی
main mast
دکل اصلی
main members
قطعات اصلی
main memory
حافظه اصلی
main menu
فهرست انتخاب اصلی
main menu
منوی اصلی
main office
مرکز اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com