English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
main inlet دهانهاصلی
Other Matches
inlet دهانه
inlet شاخابه
inlet خلیج کوچک
inlet خور راه دخول
inlet فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
inlet ورودی
inlet ورود دخول
secondary inlet دومینوردی
drop inlet دریچه ریزش
inlet port سوپاپ ورودی
water inlet ورودآب
inlet manifold مانیفولد ورودی
inlet port دریچه ورودی
inlet splitter شکافنده ورودی
inlet duct مجرای ورودی
inlet time زمان ورود
inlet valve دریچه مکش
coolant inlet سردکنندهدرونی
filling inlet فضایدرونی
air inlet راهدخولهوا
inlet hose شلنگداخلی
variable inlet ورودی متغیر موتور مکنده هوا
kerb inlet روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
snow inlet دریچه ریزش برف
inlet valve سوپاپ ورودی
inlet valve سوپاپ گاز
air inlet control کنترلراهدخولهوا
air-inlet grille پنجرهورودیهوا
cold air inlet راهدخولهوایخنک
condenser backwash inlet دهانهانقباضموجبرگردان
engine air inlet مدخلموتورهوا
compressor inlet temperature دمای گازهای ورودی کمپرسور
foam inlet tube لوله ورودی کف
inlet guide vane تیغههای خنک کننده جریان ورودی
inlet pipe connection اتصال لوله ورودی
compressor inlet pressure فشار در قسمت ورودی کمپرسور
air inlet pipe لوله هواگیر
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
gas inlet valve needle ژیگلور بنزین
lift-fan air inlet مدخلهوایهواکششچپ
main کامل شاه لوله
main <adj.> اصلی
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main ی تر راهنمایی میکند
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
in the main اساسا
in the main بطور کلی
main عمده
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
main مهم تمام
main کامل
main دریا
main با اهمیت
main مهم
main نیرومند
main خط اصلی
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main بسیار مهم
in the main بیشتر اصلا
main بزرگ تمام
main سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main switch کلید اصلی
main port ,
main storage انباره اصلی
main voltage ولتاژ اصلی
main pole قطب اصلی
main pipe لوله اصلی
main patent ثبت اصلی
main oscillator اسیلاتور اصلی
main unit واحد اصلی
main nozzle شیپوره یا نازل اصلی
main sequence رشته اصلی
main storage حافظه اصلی
main topmast دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main motor موتور اصلی
main menu منوی اصلی
main stem خط اصلی
main stem راه اصلی جویبار
main stem قسمت اصلی کانال
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
main port بندر اصلی
main regulator تنظیم کننده محور اصلی
main routine روال اصلی
main sector بخش اصلی
main sail بادبان اصلی
main sewer لوله اصلی
main program برنامه اصلی
main port port principal
main stage عرشه اصلی
main stage طبقه اصلی
main spring شاه فنر
main signal سیگنال اصلی
main port refrencestation : syn
main shaft محور اصلی
main shaft میل چرخ
main sewer مجرای اصلی فاضلاب
main score نمره اصلی
main winding سیم پیچی اصلی
main wire سیم اصلی
main transformer تغییردهندهاصلی
main tube تیوپاصلی
main vent منقذاصلی
main wheel چرخاصلی
rising main جنبشاصلی
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
What is the main obstacle ? مانع اصلی چیست ؟
main drag <idiom> مهمترین خیابان شهر
main diagonal قطر اصلی [ریاضی]
main color رنگ اصلی
main color رنگ زمینه
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stand تکیهگاهاصلی
main stalk ساقهاصلی
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
the main army بخش عمده ارتش
main clause رجوع شود به clause independent
main clauses رجوع شود به clause independent
main carriage حاملاصلی
main cleanout تمیزکنندهاصلی
main duct لولهاصلیآب
main engines موتورهایاصلی
main entrance ورودیاصلی
main fan پروانهاصلی
main glider غلتکاصلی
main leg پایهاصلی
main mirror آینهاصلی
main parachute چتراصلی
main section قسمتاصلی
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main current جریان اصلی
main camshaft میل بادامک اصلی
main cable کابل اصلی
main busbar شمش اصلی
main building ساختمان اصلی
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body عمده قوا
main beam شعاع اصلی
main beam شاه تیر
main canal کانال اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
main contractor پیمانکاردست اول
main contractor مقاطعه کار اصلی
main contact کنتاکت اصلی
main connection اتصال اصلی
main column ستون اصلی
main coil بوبین اصلی
main coil سیم پیچ اصلی
main circuit مدار اصلی
main road راه اصلی
main roads جاده اصلی
collecting main شبکه دریافت
coup de main حمله ناگهانی با تمام قوا
main anode اند اصلی
main amplifier تقویت کننده اصلی
fire main لوله اب اتش نشانی
gas main شاه لوله گاز
gas main لوله اصلی گاز
collecting main شبکه جمع کننده
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main roads راه اصلی
blast main لوله دم
main battery باطری اصلی
main battery توپ اصلی ناو
main axis محور اصلی
main attack حمله اصلی
main attack تلاش اصلی نیروها
main attack تک اصلی
water main شاه لوله اب
main menu فهرست انتخاب اصلی
main line کانال اصلی
main frame کامپیوتر بزرگ
main fire سیستم تیراندازی اصلی
main fire سیستم اصلی اتش
main field میدان اصلی
main feed تغذیه اصلی
main exciter محرک اصلی
main office مرکز اصلی
main line خط اصلی
main fuse فیوز اصلی
main gap شکاف اصلی
main gap فاصله تخلیه اصلی
main memory حافظه اصلی
main members قطعات اصلی
main mast دکل اصلی
water main لوله هادی اب
main line نهر اصلی
main line نهر مادر
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main guard پست نگهبانی اصلی
main exchange مرکز اصلی
main electrode الکترود اصلی
main effort تلاش اصلی نیروها
main road جاده اصلی
main lines خط اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com