English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
man made fibre rope طناب نایلونی
Other Matches
fibre rope طناب الیافی
fibre تار
fibre نخ
fibre بافت لیف
fibre رشته علفی
fibre لیف
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre فیبر نوری با قط ر بسیار کم
fibre که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibre رشته
every fibre of him تاروپودش
fibre فیبر
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
optic fibre فیبر نوری
vulcanized fibre فیبر وولکانیده
nerve fibre تار عصبی
moral fibre اطمینانازصحتکاری
fibre optic فیبرنوری
neutral fibre تار خنثی
of a coarse fibre نخ درشت
of a coarse fibre درشت بافت زمخت
muscle fibre رشتهماهیچهای
fibre board فیبر تخته
fibre over Etherenet گونه پیشرفته استاندارد پرآکل شبکه اینترنت که اجازه ارسال داده به صورت مگا بیت در ثانیه
fibre optics وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
fibre optics انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
glass fibre فایبرگلاس
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
of a coarse fibre ناهنجار
dark fibre فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
fibre ribbon ریبون مخصوص ساخته شده برای چاپگر
fibre over Etherenet میدهد
fibre optic cable کابل فیبر نوری
fibre distributed data interface II استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
fibre distributed data interface استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
on the rope بهم بسته
rope طناب کوهنوردی
rope into <idiom> حقه زدن
rope cordage : syn
He let go of the rope . طناب را ول کرد
rope بشکل طناب در امدن
rope باطناب بستن
rope ریسمان
rope رسن
rope طناب رینگ بوکس
rope طناب
guide rope طناب
rope stopper طناب نگهدار
rope maker شالنگی
rope maker طناب ساز
guide rope مهار
grab rope طناب مخصوص اویزان شدن از ناو
rope stopper استاپر
grab rope طناب اویز
rope dancer بند باز
rope dancing ریسمان بازی
rope dancing بند بازی
rope dancer ریسمان باز
hoisting rope طناب بالابر
hoisting rope ریسمان بالابر
head rope طناب سینه
head rope طناب شماره یک
mooring rope طناب مهار
pay out the rope طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
hook rope طناب قلابدار
picking up rope سیم بویه گیر
ride rope بند سایبان کشتی
ridge rope سیم میانی
manila rope الیاف یا طناب مانیلا
manila rope طناب مانیلی
right handed rope طناب راست گرد
ridge rope bone back :syn
rope chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
rope collar بست یقه
how long is the rope درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
to skip rope از طناب پریدن
the strain on a rope فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
to cherish a rope امیدپروردن
to freshen rope جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
to haul at a rope طنابیراکشیدن
to skip rope بند بازی کردن
tow rope طناب یدک کش
traction rope طناب کشش
wire rope طناب سیمی
yacht rope طناب ساخته شده از الیاف نرم و سفید مانیل
skipping rope جاخالی
braided rope طناببافتهشده
lane rope طناببینخطشناگر
rope ladders نردبان طنابی
rope ladder نردبان طنابی
skipping-rope طنابجهش
twisted rope پیچطناب
at the end of one's rope <idiom> به آخرخط رسیدن
the legth of a rope درازایا درازی طناب
elevator rope طناب بالابر
edge rope طناب کناری
to piece a rope تیکه سر طناب دادن
crane rope ریسمان جرثقیل
coir rope طناب علفی
coil of rope بسته طناب
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
(at the) end of one's rope <idiom> آخر خط ،آخر توان
active rope طناب اصلی کوهنوردی
boat rope طناب سینه قایق
carring rope طناب حمل و نقل
bolt rope طناب کناره
stern rope طناب پاشنه
stern rope طناب شماره شش
upper end of the rope سر طناب
left handed rope طناب چپ گرد
The rope severd under the strain . طناب تحت فشار قطع شد
keyth rope system شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
Give a pull at the rope . سر طناب را یک قدری بکش
Tie a knot in the rope . طناب را یک گره بزنید
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
rope yarn sunday بعد از فهر ازاد
the rope is metres long طناب دومتر است
steel wire rope طناب فولادی
shroud laid rope طناب چهاربند
rope yarn sunday بعد از فهرروز تعطیل
shroud laid rope طناب چهارلا
sarrated wire rope طناب سیمی دندانهای
hawse laid rope طناب سه بند
cable laid rope طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
hawse laid rope طناب سه لا
made up مصنوعی بزک کرده
i made him go او را وادار کردم برود
have it made <idiom> موفق بودن
made up تقلبی
made-up تقلبی
i made little of it چندان سودی از ان نبردم استفادهای از ان نکردم
i made him go او راوادار به رفتن کردم
made-up ساختگی
made up جعلی
he was made to go او را وادارکردند برود
well made خوش ساخت
self made خود ساخته
he was made to go وادار به رفتن شد
self-made خود ساخته
made up ساختگی
made-up مصنوعی بزک کرده
it is made ساخته شده است
made ساخته شده
they were made one با هم یکی شدند
made تربیت شده
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
it is made ساخته میشود
to have something made [by somebody] بدهند [به کسی] چیزی را برای کسی بسازند
made-up جعلی
made مصنوع ساختگی
Tie a rope in a firm knot . طناب را گره محکمی زدن
lang's lay wire rope طناب سیمی یک سو
give someone enough rope and they will hang themself <idiom> به کسی طناب بدی تا راحت خودش دار بزند
flexible steel wire rope طناب فولادی خم شو
what made you so late چه شد که این همه دیر کردید
home-made وطنی
what a night we made of it چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
we made a night of it چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
ready-made اماده
ready made اماده
to see what [mettle] he is made of <idiom> تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
home-made ساخت میهن
man-made ساخته دست انسان
man made مصنوعی
custom-made سفارشی
home-made <adj.> در خانه ساخته [تهیه] شده
custom made سفارش داده شده
custom made سفارشی
hand-made دستباف
I'm not made of money! <idiom> من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
home-made <adj.> خانگی
custom-made سفارش داده شده
man made ساخت بشر
man made مصنوع انسان انسانی
tailor-made سفارشی
tailor made سفارشی
man-made مصنوع انسان انسانی
man-made ساخت بشر
made-to-measure لباسدوختنی
man made ساخته دست انسان
It is made of wood. از چوب سا خته شده است
made fern جمازنر
It was made known to all and sundry . هر فلان فلان شده ای ازموضوع باخبر شده بود
half made نیم دیوانه
i made up my mind to تصمیم گرفتم که ...
he made his money f. پول خودرابه باد داد
made ground خاک دستی
i am not made of salt مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
made to order سفارشی
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
i made him laugh او را خنداندم
purpose made کالای سفارشی
purpose made کالاهای خاص
made to order فرمایشی
home made ساخت بومی
home made ساخت داخلی
i made up my mind to go نصمیم گرفتم که بروم
hand made دست ساز
i made him my proxy او را وکیل خود نمودم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com