Dictiornary-Farsi | mass production | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (10 milliseconds)

English	Persian
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
mass production	تولید ماشینی
mass production	تولید انبوه


Search result with all words

mass-production	تولید انبوه
mass production of goods	تولید انبوه کالا
mass production of goods	تولید توده وار کالا
Other Matches

production	استخراج
production	فراوری
production	حاصل دادن
production	تولید کردن
production	تولید
production	ایجاد
production	فراورده محصول
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	ساخت مواد برای فروش
production	تولید دستهای
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	سرعت ساخت محصول
production	کنترل ساخت یک محصول
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production	محصول عمل
production	تولید محصول
production	ارائه
production	ارائه ساخت
production	فرآورده کارگاه
over production	محصول زیادی
production	عمل اوری ساخت
production	اقامه
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
ingot production	تولید شمش
production platform	سکویتولیدات
full production	تولید در حداکثرفرفیت
full production	تولید کامل
production planning	برنامه ریزی تولید
production management	مدیریت تولید
food production	تولید غذا
flow of production	گردش تولید
flow of production	جریان تولید
factory production	تولید کارخانهای
factor of production	عامل تولید
energy production	تولید نیرو
energy production	تولید انرژی
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
forces of production	نیروهای تولید
power of production	نیروی تولید
production method	روش تولید
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
production of oil	استخراج نفت
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
pilot production	تولید نمونه
production part	بخش تولید
period of production	دوره تولید
mode of production	طرز تولید
mode of production	وجه تولید
production period	دوره تولید
mode of production	شیوه تولید
mechanical production	تولید ماشینی
means of production	وسایل تولید
means of production	ابزار تولید
production index	شاخص تولید
production process	فرایند تولید
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
relations of production	رابطه تولید
production time	زمان ساخت
production time	زمان تولید
production gap	شکاف تولید
production function	تابع تولید
production frontier	مرز تولید
production facility	سهولت تولید
series production	سری سازی
surplus production	تولید اضافی
surplus production	مازاد تولید
production of sound	تولیدات صدا
production desk	میزمحصولات
production adviser	مشاوره محصولات
electricity production	تولیدالکتریسیته
volume of production	حجم تولید
track production	شروع تعقیب هدف
track production	فهور هدف
surplus production	فزونی تولید
production engineer	مهندس تولید
production efficiency	کارائی در تولید
production rule	تولید
production rule	قاعده
production routine	روال تولید
production programme	برنامه تولید
production program	برنامه تولید
production process	روند ساخت
production process	جریان تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production technique	فن تولید
production technique	روش فنی تولید
production efficiency	کارائی تولید
production cost	ارزش ساخت
production cost	هزینه تولید
production control	کنترل تولید
production coefficient	ضریب تولید
production capacity	فرفیت تولید
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
production account	حساب تولید
scale of production	مقیاس تولید
factors of production	عوامل تولید
census of production	امار سرشماری
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
production line	خط تولید
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
production lines	خط تولید
agents of production	عوامل تولید
production factors	عوامل تولید
batch production	تولیدانبوه
cost of production	هزینه تولید
branches of production	شاخههای تولید
branches of production	رشتههای تولید
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
aliterary production	تصنیف
elasticity of production	کشش تولید
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
census of production	امارگیری در خصوص تولید
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
net primary production	تولید خالص نخستین
aggregate production function	تابع تولید کل
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
pilot line production	تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
pig iron production	تولید اهن خام
piece production cost	ارزش تولید قطعه
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
multi stage production	تولید چند مرحلهای
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
production control room	اتاقکنترلمحصولات
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن
homogeneous production function	تابع تولید همگن
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
labor intensive production	تولید کاربر
production of electricity from solar energy	دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
large scale production method	روش تولیدانبوه
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
production/export riser system	صادراتدستگاهپایه
cobb doglas production function	ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
production/export riser system	تولیدات
linear homogenous production function	تابع تولید خطی همگن
mass	جرم
mass	جرم ماند [فیزیک]
mass	کپه
mass	مراسم عشاء ربانی
mass	جرم لختی [فیزیک]
mass	جرم [فیزیک]
mass	گروه
mass	جرم حجم
mass	مقدار حجم توده کردن قوا
mass	تمرکز قوای جنگی
mass	جماعت
mass	جمعی
mass	توده
mass	توده مردم
mass	جمع اوری کردن
mass	جمع
mass	انبوه
mass	قسمت عمده
in the mass	مجموعا
in mass	به شکل توده
in mass	بطور دسته جمعی
in mass	بطوریکجا
in the mass	یکجا
mass	انبوه توده
in the mass	بطور کلی
centre of mass	گرانیگاه
virtual mass	مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
centre of mass	مرکز ثقل
initial mass	جرم اولیه
mass noun	اسم عام
land mass	سرزمین بزرگ
land mass	اقلیم
land mass	قاره
land mass	کشخر
land mass	خشکسار
mass nouns	اسم کل
mass nouns	اسم عام
mass noun	اسم کل
isotopic mass	جرم ایزوتوپی
molecular mass	جرم مولکولی
stamping mass	جرم قالب گیری
lost mass	افت جرم
low mass	عشای ربانی ساده
mass action	عمل کلی
mass action	قانون اثر جرم
mass axis	محور جرم
mass balance	موازنه جرم
mass bombing	بمباران زیاد
mass bombing	بمباران یکجا
levy in mass	masse en levee
reduced mass	جرم کاهش یافته