Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
Other Matches
master file
شاه پرونده
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
master file maintenance
فرایند بروز دراوردن
master file maintenance
تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
master data
شاه دادهها
master data
شاه داده
master data
دادههای اصلی
data file
پرونده داده ها
data file
فایل داده ها
data file processing
پردازش فایل داده
external data file
فایل اطلاعات خروجی
data interchange format file
فایل با فرمت مبادله
master
کسب مهارت کردن
master
ماهر شدن در چیزی
master
کاپیتان کشتی
master
تسلط یافتن
master
اصلی
master
رئیس
master
مدیر مرشد
master
پیر
master
صاحب
master
ماهرشدن
master
خوب یادگرفتن
master
استادشدن
master
تسلط یافتن بر
master
رام کردن
master
مخدوم
master
جامع
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
ارباب صاحب
master
ماهر شدن
master off
استاد شمشیربازی
master
چیره دست شدن
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master of
سرپرست گروه شکار روباه
master
کارفرما
master
ارباب استاد
master
استاد شطرنج
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old master
نقاشی هر یک از این هنرمندان
master
مدل اصلی
the master
خداوند
the master
در
to be a master of
دارا بودن
to be a master of
در اختیار خودداشتن
master
چیره دست
master
قطعه کار اصلی
master's
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master
دانشور
past master
استاد پیشین
wagon master
مسئول واگن
wagon master
رئیس قطار
master service
انشعاب اصلی
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
singing master
اموزگار سرایش
ship's master
افسرارشد کشتی
ship's master
کاپیتان کشتی تجاری
scout master
در پیشاهنگی :سر رسد
master physician
سر پزشک
master sergeant
سرگروهبان
master sergeant
استوار ارشد نیروی زمینی
past master
استاد قدیمی
master switch
کلید اصلی
master switches
کلید اصلی
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
station master
رئیس ایستگاه
master program
شاه برنامه
master race
نژاد برتر
master rod
شاتون اصلی
master routine
شاه روال
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
To be a master of ones craft.
درفن خود استاد بودن
sailing master
افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
ring master
رئیس سیرک
master slave
ارباب و برده
master workman
سر کارگر
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master tape
شاه نوار
master stroke
شاهکار
beach master
رئیس بارانداز
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
master stroke
هنر نمایی
master stroke
استادی
master cord
ریسماناصلی
master station
پست اصلی مخابرات
master slice
شاه قاچ
Master of Science
فوقلیسانسMSc-
master workman
استاد کار
master workman
سرکارگر
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
chess master
استاد شطرنج
whore master
جنده باز
pilot master
سر راهنما
master station
شاه ایستگاه
cargo master
نوعی هواپیمای باری
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
missile master
دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
mint master
رئیس ضرابخانه
candidate master
نامزد استادی شطرنج
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
master station
ایستگاه اصلی
question-master
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
master of the time
صاحب الزمان
drop master
سرپرست پرش
iron master
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
language master
اموزگار زبان
language master
زبان اموز
master builder
معمار
master builder
بنای مقاطعه کار
master builder
معمارباشی
master carpenter
سردرودگر
master carpenter
سرنجار
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master clock
شاه زمان سنج
master clock
زمان سنج اصلی
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console
پیشخوان اصلی
master of ceremonies
رئیس تشریفات
iron master
اهن ساز
international master
استاد بین المللی شطرنج
drop master
مدیر پرش
drill master
مشق دهنده
dock master
راهنمای حوض
french master
اموزگار
french master
فرانسه
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
harbor master
رئیس بندر
harbor master
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master
راهنمای بندر
harbour master
رئیس بندر
harbour master
متصدی بندر
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
he is a past master in
او در استاد یا کهنه کار است
head master
رئیس
head master
مدیر مدرسه
head master
مدیر اموزشگاه
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master plot
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master plans
نقشه مجموعه
master document
مدرک اصلی
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master plans
نقشه کلیات
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master plan
نقشه مجموعه
master plan
نقشه کلیات
master agreement
توافق اولیه
master mind
فکر بزرگ
master of the horse
کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master key
کلید چندین قفل
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
master key
قاعده کلی شاه کلید
master keys
کلید چندین قفل
master keys
قاعده کلی شاه کلید
master mode
حالت راهبر
master mode
وضعیت اصلی
master mind
عقل کل
He is a jack of all trades, but master of none.
<idiom>
او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
senior master sergeant
سرگروهبان
Jack of all trades and master of none..
<proverb>
همه کاره هیچ کاره است .
master slave manipulator
بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
master slave manipulator
یک شانه
Jack of all trades , master of none .
همه کاره وهیچ کاره
master boot record
رکورد راه اندازی اصلی
master control program
شاه برنامه کنترل
master control program
برنامه کنترل اصلی
master slave system
سیستم ارباب و برده
master gate valve
مدخلدریچهاصلی
master slave system
سیستم راهبر پیرو
master chief petty officer
ناو استواریکم
master chief petty officer
استوار یکم
Chief of protocol. Master of ceremonies.
رئیس تشریفات
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
previous master of a liberated slave
معتق
to keep on file
درپرونده نگاه داشتن
to file off or away
باسوهان بردن
to file off or away
زدودن
to file off
رژه رفتن
file name
نام فایل
file name
نام پرونده
file
سوهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com