Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
master plan
نقشه کلیات
master plan
نقشه مجموعه
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
چیزی را قسطی خریدن
plan
هامن
plan
نقشه مسطحه برنگاره
plan
نقشه کف
plan
پیش بینی کردن
plan
طرح کردن
plan
طرح ریزی کردن
plan
پلان
plan
برنامه ریزی کردن
plan
طرح کشیدن یا ریختن
plan
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
زبان برنامه نویسی سطح پایین
the better plan is to
بهتر این است که .....
K-plan
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan
خیال
plan
برنامه
plan
طرح
plan
نقشه
plan
تدبیر اندیشه
plan
تدبیر
plan
نقشه کشیدن طرح ریختن
fire plan
طرح اتش
flight plan
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan
نقشه اشکوب
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
financial plan
برنامه مالی
fire plan
طرح اتش توپخانه
frequency plan
طرح فرکانس
game plan
استراتژی بازی
general plan
نقشه کلی
layaway plan
<idiom>
قرض راکم کم پرداختن
general plan
نقشه عمومی
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
europen plan
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
entry plan
طرح دخول به سر پل
development plan
برنامه توسعه
detailed plan
برنامه تفصیلی
deck plan
افق پل کشتی
deck plan
صفحه پل کشتی
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
contingency plan
طرح احتمالی
contingency plan
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
طرح عملیات احتمالی
development plan
طرح گسترش
development plan
طرح ارایش زمین
plan targets
اهداف برنامه
entry plan
طرح ورود به بندر
economic plan
برنامه اقتصادی
prestowage plan
طرح باربندی کالاها
to foil a plan
عقیم گذاردن نقشه ای
plan view
نقشه کف
plan view
نمای بالا
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
plan view
دید از بالا
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
The plan landed .
هواپیما بزمین نشست
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
to suggest a plan
طرحی راپیشنهادکردن
national plan
برنامه ملی
site plan
نقشه جایگاه
sheer plan
نقشه ساختمانی ناو
war plan
طرح جنگی
war plan
نقشه جنگی
working plan
نقشه اجرا راهنمای کار
sliding plan
برنامه لغزان
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
to pursue a plan
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to plan a building
عمارتی راطرح ریزی کردن
strategic plan
طرح جنگ
strategic plan
نقشه جنگ
tactical plan
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
طرح عملیات نظامی
site plan
نقشه محل
tentative plan
طرح ازمایشی
test plan
طرح ازمایش
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
secondary plan
طرح ثانوی
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
installment plan
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
installation plan
نقشه ی نصب
illumination plan
طرح روشنایی منطقه
illumination plan
طرح روشن کردن منطقه نبرد
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
project plan
طرح پروژه
he thought out a plan
فکری بنظرش رسید
interim plan
برنامههای موقت
investment plan
برنامه سرمایه گذاری
rolling plan
برنامه غلتان
marshall plan
برنامه مارشال
marshall plan
طرح مارشال
loading plan
طرح بارگیری خودرو
lesson plan
طرح درس
key plan
نقشه راهنما
it was no part of my plan
کی جزو نقشه من بود
it was no part of my plan
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
open-plan
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
he thought out a plan
تدبیری اندیشید
colombo plan
طرح کلمبو
ground plan
برنگاره
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
partial plan
برنامه جزئی
ground plan
نقشه مسطحه
ground plan
طرح اساسی
ground plan
شالوده
ground plan
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
part plan
نقشه جزیی
parking plan
طرح پارک کردن هواپیماها
outline plan
طرح مبنا
ordnance plan
طرح اردنانس
ordnance plan
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
centralized plan
پلان مرکزی
butterfly plan
طرح پروانه ای
block-plan
نقشه اولیه ساختمان
draft plan
پیش نویس برنامه
american plan
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
perspective plan
برنامه بلند مدت
collection plan
طرح جمع اوری
collection plan
طرح جمع اوری اخبار
plan of the day
برنامه روزانه ناو
plan of maneuver
طرح مانور
plan of campaign
طرح پیکار
cargo plan
طرح بارگیری ناو
plan of action
طرح عملیات
plan implementation
عملی کردن برنامه
ground-plan
[نقشه همتراز با زمین]
approval of plan
تصویب نقشه
prospective plan
برنامه بلند مدت
barrier plan
طرح موانع
plan frame
چارچوب برنامه
plan implementation
اجرای برنامه
master
اصلی
master of
سرپرست گروه شکار روباه
master
رام کردن
master
تسلط یافتن بر
master
استادشدن
master
تسلط یافتن
old master
نقاشی هر یک از این هنرمندان
master off
استاد شمشیربازی
master
ماهر شدن در چیزی
master
کسب مهارت کردن
master
خوب یادگرفتن
master
ماهرشدن
master
دانشور
master
چیره دست
master
ارباب استاد
the master
خداوند
the master
در
to be a master of
دارا بودن
to be a master of
در اختیار خودداشتن
master
کارفرما
master
رئیس
master
مدیر مرشد
master
پیر
master
صاحب
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
master
کاپیتان کشتی
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
ارباب صاحب
master
ماهر شدن
master
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
چیره دست شدن
master's
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master
استاد شطرنج
master
مخدوم
master
قطعه کار اصلی
master
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
مدل اصلی
master
جامع
negative tax plan
برنامه مالیات منفی
negative tax plan
طرح مالیات منفی
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
plan position indicator
صفحه رادار ناو یا هواپیما
documented plan figures
ارقام مستند برنامه
air fire plan
طرح اتش هوایی
disaster recovery plan
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
coordinated fire plan
طرح اتش هم اهنگ شده
constant helm plan
نقشه زیگزاگ
class improvement plan
طرح بهبودناو
artillery fire plan
طرح اتش توپخانه
annual food plan
برنامه غذایی سالیانه
class improvement plan
طرح توسعه ناو
open-plan coach
طرحبازوگن
The plan is now in action ( underway ) .
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
sailing master
افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
ship's master
افسرارشد کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com