English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
master switches کلید اصلی
Other Matches
switches تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
switches وصل کردن برق
switches روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches سوزن دوراهی
switches قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switches یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switches تعویض جا
switches نافم حرکت
switches جریان را عوض کردن
switches تعویض
switches گزینه راه گزین
switches راه گزیدن
switches کلید
switches سویچ
switches تغییر جهت دادن
switches نقط های در برنامه کامپیوتری که کنترل از آن به یکی از چند انتخاب ممکن می رود
switches یچ
switches سویچ برق سویچ زدن
switches ترکه
switches چوب زدن
switches راه گزین
switches گزینه
switches ثیر قرار میدهد
switches شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switches وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
dip switches کلیدهایی از نوع DIP
time switches کلید ساعتی
the master در
master ماهر شدن
master ارباب صاحب
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master of سرپرست گروه شکار روباه
master off استاد شمشیربازی
master چیره دست شدن
the master خداوند
to be a master of دارا بودن
to be a master of در اختیار خودداشتن
master استادشدن
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master دانشور
master رام کردن
master اصلی
master تسلط یافتن
master ماهر شدن در چیزی
master کسب مهارت کردن
master تسلط یافتن بر
master خوب یادگرفتن
master ارباب استاد
master کارفرما
master رئیس
master چیره دست
master مدیر مرشد
master پیر
master صاحب
master ماهرشدن
master کاپیتان کشتی
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master استاد شطرنج
master مخدوم
master قطعه کار اصلی
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master مدل اصلی
master جامع
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master race نژاد برتر
master rod شاتون اصلی
master routine شاه روال
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
master program شاه برنامه
master sergeant سرگروهبان
master service انشعاب اصلی
master slave ارباب و برده
master slice شاه قاچ
master station شاه ایستگاه
master station ایستگاه اصلی
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
master mind فکر بزرگ
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master mind عقل کل
master mode وضعیت اصلی
master mode حالت راهبر
master of the horse کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master of the time صاحب الزمان
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
master physician سر پزشک
master station پست اصلی مخابرات
master stroke استادی
master stroke هنر نمایی
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
master agreement توافق اولیه
ship's master افسرارشد کشتی
singing master اموزگار سرایش
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master مسئول واگن
wagon master رئیس قطار
whore master جنده باز
master cord ریسماناصلی
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
master stroke شاهکار
master tape شاه نوار
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master workman سر کارگر
master workman استاد کار
master workman سرکارگر
master's certificate گواهینامه فرماندهی
mint master رئیس ضرابخانه
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
pilot master سر راهنما
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master رئیس سیرک
Master of Science فوقلیسانسMSc-
master plan نقشه مجموعه
french master اموزگار
master plan نقشه کلیات
french master فرانسه
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
harbor master رئیس بندر
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master راهنمای بندر
master of ceremonies رئیس تشریفات
harbour master متصدی بندر
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
head master رئیس
head master مدیر مدرسه
head master مدیر اموزشگاه
international master استاد بین المللی شطرنج
drop master سرپرست پرش
drop master مدیر پرش
master plans نقشه کلیات
master plans نقشه مجموعه
past master استاد پیشین
past master استاد قدیمی
master switch کلید اصلی
station master رئیس ایستگاه
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach master رئیس بارانداز
candidate master نامزد استادی شطرنج
cargo master هواپیمای کارگوماستر
cargo master نوعی هواپیمای باری
chess master استاد شطرنج
master of the court مدیر دفتر دادگاه
dock master راهنمای حوض
drill master مشق دهنده
iron master اهن ساز
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
language master اموزگار زبان
master clock شاه زمان سنج
master clock زمان سنج اصلی
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console پیشخوان اصلی
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
harbour master رئیس بندر
master data شاه داده
master data شاه دادهها
master data دادههای اصلی
master document مدرک اصلی
master file شاه پرونده
master file فایل اصلی پرونده اصلی
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master key کلید چندین قفل
language master زبان اموز
master keys قاعده کلی شاه کلید
master keys کلید چندین قفل
master key قاعده کلی شاه کلید
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master builder معمار
master builder بنای مقاطعه کار
master builder معمارباشی
master carpenter سرنجار
master carpenter سردرودگر
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
Jack of all trades , master of none . همه کاره وهیچ کاره
master gate valve مدخلدریچهاصلی
senior master sergeant سرگروهبان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com