Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
Other Matches
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
maximum current	جریان پیک
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
rating	نرخ بندی
rating	تقویم
rating	نحوه عملکرد مجاز
rating	ریتینگ
rating	ترتیب تقدم
rating	سرزنش
rating	دسته بندی
rating	درجه رتبه
rating	نرخ
rating	رژیم اسمی
rating	درجه بندی
rating	دسته بندی کردن
rating	طبقه بندی کردن درجه بندی
rating	میزان عوارض
rating	سنجش توان
rating	توان نامی توان قدرت
self rating	تعیین میزان استعداد خود
engine rating	توان موتور
evaluation rating	درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
intermittent rating	کار اسمی متناوب
knock rating	میزان بهسوزی
credit rating	رتبه بندی اعتباری مشتریان
credit rating	میزان اعتبار
credit rating	درجه بندی اعتبار
continuous rating	کار پیوسته اسمی
cold rating	خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cetane rating	اشل عددی برای سنجش میزان بهسوزی سوختهای موتورهای دیزل
advancement in rating	ارتقاء درجه
rating curve	منحنی بدههای اندازه گیری شده
vendor rating	طبقه بندی فروشندگان
motor rating	توان نامی موتور
merit rating	درجه بندی شایستگی
rating schedule	مقیاس درجه بندی
vendor rating	رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
wattage rating	حد واتی
wet rating	توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
rating plate	پلاک مشخصات
rating plate	پلاک قدرت
nominal rating	کار اسمی
octan rating	درجه اکتان
peer rating	درجه بندی همسالان
proficiency rating	طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
suppliers rating	درجه بندی نمودن فروشنده ها
rating scale	مقیاس درجه بندی
rating plate	صفحه مشخصات
performance rating	درجه بندی عملکرد
service rating	تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
service rating	طبقه بندی پرسنلی
voltage rating of a condenser	ولتاژ اسمی خازن
graphic rating scale	مقیاس درجه بندی نگارهای
forced distribution rating	درجه بندی با توزیع معین
short time rating	کار کردن با وقفه
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum	بیشین
maximum value	جریان بیشینه
maximum value	مقدار حداکثر
maximum	بیشترین
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	حداکثر
maximum	ماکزیمم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	بیشینه
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum load	بار حداکثر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum	حداکثر شدت
global maximum	حداکثر مطلق
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum demand	پیک بار
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum duration	زمان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum demand	بار حداکثر
maximum demand	بار پیک
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum slope	حداکثر شیب
maximum slope	بیشترین شیب
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum work	کار حداکثر
maximum price	بیشینه بها
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum output	خروجی حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum water level	بیشینه تراز
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
current	جریان
zero current	جریان صفر
down current	جریان رو به پایین
against the current <adv.>	مخالف جریان
zero current	جریان نول
current	سیلان
current	حرکت قط عات بار دار در یک هادی
current	مربوط به زمان حال
current	در حال حاضر
current	جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
current	دیسک درایوی که در حال استفاده است یا انتخاب شده است
current	فعلی اخرین اطلاعات
current	دایرکتوری از درخت دایرکتوری که در حال استفاده شدن است
current	جریان اب یا باد
current	ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
current	آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
current	تزند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com