Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 188 (9 milliseconds)
English	Persian
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
Other Matches
performance	نمایش
performance	نمود
performance	میزان کارائی
performance	ساخت
performance	کار وسیله یادستگاه بازده عمل
performance	اجرا
performance	عمل کرد
performance	ایفا کاربرجسته
performance	شاهکار کارایی
performance	انجام
performance	سطح کارائی
performance	انشاء معامله
performance	ایفاء
non performance	عدم انجام
non performance	عدم اجرا
performance	قطعه با کیفیت بالا یا با خصوصیات خوب
performance	کارائی
performance	نحوه کار کسی یا چیزی
performance	روش قضاوت کارایی سیستم
performance	اجراء
performance	عملکرد
optimal performance	کارکرد بهینه
feature of performance	ویژگی عملکرد
condition of performance	شرط فعل اثباتا"
condition of non performance	شرط فعل نفیا"
specific performance	نحوه اجرای معین در قرارداد
performance of a contract	اجرای قرارداد
performance monitor	برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
performance factor	ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
performance evaluation	ارز یابی کارایی
performance bonds	ضمانتنامه انجام کار
performance appraisal	عملکرد سنجی
part performance	عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
performance of the dam	زیست سد
performance standard	معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
engine performance	توان موتور
engine performance	قدرت موتور
engineered performance	زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
performance rating	درجه بندی عملکرد
impossibility of performance	تعذر
impossibility of performance	عدم امکان در اجرا
performance test	ازمون عملی
performance test	ازمون عملکردی
part performance	عقد معین
supervening impossibility of performance	غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
operational performance category	طبقه امادگی عملیاتی
good performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
condition about performance of an act	شرط فعل
operational performance category	امادگی عملیاتی از طبقه
arthur performance scale	مقیاس عملکردی ارتور
It was an enjoyable performance, if less than ideal.	این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
As a university professor , his performance stank.	طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
leiter international performance test	ازمون عملی بین المللی لایتر
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
maximum value	مقدار حداکثر
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	بیشین
maximum	حداکثر
maximum	بیشینه
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum value	جریان بیشینه
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	بیشترین
maximum	ماکزیمم
maximum price	بیشینه بها
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum ratings	مقدار حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum work	کار حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum slope	حداکثر شیب
maximum slope	بیشترین شیب
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum load	بار حداکثر
maximum demand	پیک بار
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum demand	بار پیک
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum demand	بار حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum flood	سیل بیشینه
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
maximum current	جریان پیک
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
intensity maximum	حداکثر شدت
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum duration	زمان حداکثر
global maximum	حداکثر مطلق
maximum water level	بیشینه تراز
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com