English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
memory protection حفافت حافظه
memory protection پشتیبانی ازحافظه
Other Matches
protection اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
protection سیگنال بررسی اینکه آیا بخشی از حافظه توسط برنامه قابل دستیابی است یا خیر
under protection تحت الحمایه
protection کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
protection مانع کپی گرفتن شدن
protection خط امان
protection عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
protection عمل حفافت
over protection تقویت
self protection دفاع از نفس
self protection صیانت نفس حفافت از خود
self protection حفافت از خود
self protection برقراری تامین از خود
protection پشتیبانی
protection سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
protection نیکداشت
protection تامین نامه
protection حراست حمایت
protection محافظت
protection حفافت
protection حفظ
protection حمایت
protection نگهداری
protection تیمارداری
hand protection محافظدستی
feet protection محافظپا
eye protection محافظچشم
ear protection محافظگوش
x ray protection حفافت رونتگن
environmetal protection حمایت محیط زیستی
file protection حفافت پرونده
toe protection پاشنه بندی
head protection محافظسر
consumer protection حمایت از مصرف کننده
environmental protection حفاظت محیط زیست
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
copy protection محافظت از کپی
copy protection حفافت دربرابر کپی
Under the protection of the law. درپناه قانون
data protection حفافت داده ها
degree of protection میزان تامین درجه حفافت
distance protection وسیله حفافت فاصله
file protection حفافت فایل
protection level سطح حفافت
protection key کلید حفافت
protection hood کلاهک یا روپوش محافظ
protection from sin عصمت
password protection حفافت به کمک کلمه رمز
overvoltage protection حفافت فشار زیاد
overload protection حفافت بار زیاد
protection ring حلقه حفافت
rust protection حفافت در برابر زنگ زدگی
lightning protection با خاموش کننده مغناطیسی
flood protection حفافت در مقابل طغیان
impedance protection حفافت امپدانس
thermal protection محافظت حرارتی
insulation protection حفافت عایق بندی
storage protection حفافت حافظه
storage protection حفافت انباره
software protection حفافت نرم افزاری
over voltage protection وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
collective protection حفافت گروهی
block protection حفافت بلوک
bank protection ساحلبانی
bank protection ساحل داری
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
cathode protection حفافت کاتدی
cell protection حفافت سل
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
degree of protection میزان حفافت
armor protection حفافت زرهی
armor protection حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
collective protection حفافت جمعی
anodic protection حفافت اندی
The Physics of Radiation Protection فیزیک محافظت از پرتو
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
The Physics of Radiation Protection فیزیک بهداشت
power system protection حفافت سیستم قدرت
frost protection preparation ضدیخ
high tension protection حفافت فشار قوی
The Physics of Radiation Protection بهداشت پرتوی
anti skid protection حفافت از لغزش
rust protection paint رنگ ضد زنگ
indirect bank protection کناره بندی غیر مستقیم
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
overflow protection switch کلیدحافظآبهایاضافی
respiratory system protection حافظدستگاهتنفسی
line differential protection حفافت دیفرانسیلی خط
memory خاطره
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
to the memory of به یادبود
in memory of <idiom> به صورت رایگان
immediate memory حافظه فوری
memory یاد
memory یادگار یاد بود
memory حافظه
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
screen memory خاطره پوشان
memory snapshot تصویر لحظهای حافظه
regenerative memory حافظه باز زا
regenerative memory حافظه احیاء کننده
remote memory حافظه دور
rotating memory حافظه چرخشی
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
search memory حافظه جستجو
screw to the memory بذهن سپردن
memory register ثبات حافظه
scratchpad memory حافظه چرکنویسی
secondary memory حافظه ثانویه
scratchpad memory حافظه چرکنویس
memory sniffing ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
photodigital memory خواندن چند بار
passive memory حافظه منفعل
programmable memory حافظه برنامه پذیر
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
optical memory حافظه نوری
racial memory حافظه نژادی
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
real memory حافظه حقیقی
one level memory حافظه یک سطحی
real memory حافظه واقعی
memory word کلمه حافظه
recent memory حافظه نزدیک
memory trace رد یاد
memory span فراخنای یاد
refresh memory واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
regenerative memory عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
add in memory اضافه کردن به حافظه
within living memory به یاد دارند
within living memory تا انجا که مردمان زنده
memory button دکمهحافظ
memory cancel پاککردنحافظه
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
subtract from memory دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall دوبارهخوانیحافظه
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
memory key کلیدحافظه
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory حافظه فرار
static memory حافظه ایستا
stack memory حافظه پشتهای
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
shadow memory شبه حافظه
shadow memory حافظه ثانوی موقت
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory حافظه نیمه رسانا
semiconductor memory حافظه نیمه هادی
virtual memory حافظه مجازی
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
to stamp on the memory در ذهن منقوش ساختن
addressed memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
to stamp on the memory ذهنی کردن
to escape one's memory از خاطر رفتن
to commit to memory ازبرکردن
memory address ادرس حافظه
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
laser memory حافظه لیزری
it escaped my memory یادم رفت
cache memory بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory حافظه داخلی
interleave memory حافظه جاگذاری
incidental memory حافظه اتفاقی
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
in memory of blessedmemory خدابیامرز
cache memory حافظه پنهانی
bytewide memory بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
memory address نشانی حافظه
bubble memory مین فرفیت بالا
mass memory حافظه انبوه
main memory حافظه اصلی
magnetic memory حافظه مغناطیسی
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
read only memory حافظه فقط خواندنی
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
buffer memory حافظه میانیگر
in memory of blessedmemory بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory بیاد
shared memory حافظه تسهیم شده
disk memory حافظه دیسک
control memory حافظه کنترلی
associative memory حافظه تداعی
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
coordinate memory حافظه مختصاتی
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
core memory حافظه چنبرهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com