Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
English
Persian
merchant banks
بانک بازرگانی
Other Matches
merchant
تجارتی
the a merchant
سوداگر معمولی
merchant
بازرگان
merchant
تاجر
merchant
داد وستدکردن
merchant
سوداگر
her next was a merchant
شوهر بعدی وی بازرگان بود
merchant bank
بانک بازرگانی
an insolvent merchant
بازرگان درمانده
cloth merchant
بزاز
cloth merchant
پارچه فروش
forwarding merchant
کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
forwarding merchant
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
law merchant
حقوق تجارت
law merchant
قانون تجارت
merchant bar
فولاد تجارتی
merchant prince
بازرگان دولتمند
merchant ship
کشتی تجارتی
merchant marine
ناوگان بازرگانی
slave merchant
برده فروش
banks
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
بانک ضرابخانه
banks
کرانه دیواری
banks
در بانک گذاشتن
banks
کناره توده
banks
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks
بانک
banks
بانکداری کردن
banks
بطورمتراکم
banks
کپه کردن بلند شدن
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks
ساحل
banks
لب
banks
کنار
banks
سکو
banks
کپه کردن
banks
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks
قسمت برجسته سر پیچ
clearing banks
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks
بانک پس انداز
fog banks
تودهی مه
fog banks
مه انباشت
There was a run on the banks .
مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
blood banks
بانک جمع اوری خون
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
member banks
بانکهای عضو
data banks
بانک اطلاعاتی
river banks
ساحل رودخانه
commercial banks
بانکهای بازرگانی
data banks
پایگاه داده ها
data banks
پایگاه داده
federal banks
بانکهای فدرال
data banks
base data
data banks
بانک اطلاعات
data banks
بانک داده ها
information banks
بانکهای اطلاعاتی
investment banks
بانکهای سرمایه گذاری
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
the nile overflows its banks
نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com