English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
micro-computer خرد کامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer ریزکامپیوتر
Other Matches
micro computer kit kit computer
micro کامپیوتر کم توان
micro ارزان
micro اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micro میلیونیم
micro- یک میلیونیوم متر
micro- یک میلیونیوم ثانیه
micro- نوار صوتی با قالب کوچک که در وسایل جیبی به کار می رود
micro- در معنای یک میلیونیوم واحد
micro- در معنای خیلی کوچک
micro تخته مدار چاپ شده اصلی سیستم که حاوی اغلب قط عات و اتصالات برای گفتههای گسترده و... است
micro ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micro آدرس و باسهای کنترل درریز کامپیوتر
micro کم بزرگ کننده
micro ریز
micro کوچک
micro پیشوندی بمعنی
micro میلیونیم میکرو
micro پروانه
micro بیدخیلی ریز
micro خرد
micro ذرهای
micro داده اصلی
micro طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
micro کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micro میکرو
micro-computers خرد کامپیوتر
micro-computers ریزرایانه
micro-computers ریزکامپیوتر
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
micro economics اقتصاد خرد
micro controller ریز کنترل کننده
micro wave خرده موج
micro ecosystem اکوسیستم خرد
micro ecosystem بوم سازگان خرد
micro instruction ریز دستورالعمل
micro manager مدیر ریزکامپیوترها
micro model الگوی خرد
micro or ganism میکرب
micro or ganism باکتری
micro wave کهموج
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
Micro Channel Architecture تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
micro dynamic model الگوی خرد پویا
micro channel bus گذر ریز کانال
micro channel bus - بیتی که توسط IBM در micro channel Architecfure بیان شده است
micro to main frame پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
micro pressure gage فشارسنج دقیق
Micro Channel Architecture - بیتی است که وسایل کنترل باس را پشتیانی میکند
micro to mainframe link اتصال ریزکامپیوتر به کامپیوتر اصلی
computer ماشین حساب
computer ماشین متفکر
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer کامپیوتر
computer رایانه
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer شمارنده
computer حسابگر الکترونی
computer اکامپیوتر
computer ماشین الکترونیکی
computer utility خدمات کامپیوتری
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
computer utility سودمندی کامپیوتر
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
computer simulation کامپیوتری
computer simulation شبیه سازی کامپیوتری
computer store فروشگاه کامپیوتر
computer system سیستم کامپیوتری
flight computer کامپیوتر پرواز
computer time وقت کامپیوتر
computer typesetting حروف چینی کامپیوتری
computer user استفاده کننده کامپیوتر
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
digital computer کامپیوتردیجیتال
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
digital computer کامپیوتر
digital computer کامپیوتر عددی
digital computer کامپیوتر رقمی
desktop computer کامپیوتر رومیزی
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
control computer کامپیوتر کنترل
duplex computer کامپیوتر مضاعف
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
computer vendor فروشنده کامپیوتر
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
hybrid computer کامپیوترترکیبی
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
guest computer کامپیوتر مهمان
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
computer word کلمه کامپیوتری
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
talking computer کامپیوتر سخنگو
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
stand alone computer کامپیوتر مستقل
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer کامپیوتر منبع
slave computer کامپیوتر برده
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
serial computer کامپیوترنوبتی
target computer کامپیوتر هدف
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
transportable computer پس و پیش کردن
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer table میزکامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
serial computer کامپیوتر سری
serial computer کامپیوتر نوبتی
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer کامپیوتر یک نشانی
one address computer کامپیوتریک ادرسه
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer کامپیوتر قابل حمل
pocket computer کامپیوتر جیبی
parallel computer کامپیوتر موازی
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
computer simulation شبیه سازی
computer enclosure محفظه کامپیوتر
computer drawing ترسیم کامپیوتری
computer design طراحی کامپیوتری
computer crime جرم کامپیوتری
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
computer conferencing کنفرانس کامپیوتری
computer code کد کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتری
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
computer circuits مدارهای کامپیوتری
computer center مرکز کامپیوتر
computer engineer مهندس کامپیوتر
computer engineering مهندسی کامپیوتر
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
computer industry صنعت کامپیوتر
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist گرافیست کامپیوتری
computer generations نسلهای کامپیوتر
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game بازی کامپیوتری
computer flicks فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer family خانواده کامپیوتر
computer camp اردوی کامپیوتر
computer based بر مبنای کامپیوتر
asynchronous computer کامپیوتر ناهنگام
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
apple computer کامپیوتر اپل
analogue computer کامپیوتر انالوگ
analog computer کامپیوتر سنجشی
analog computer کامپیوترقیاسی
analog computer کامپیوتر انالوگ
analog computer کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
analog computer کامپیوتر تحلیلی
home computer کامپیوتر خانگی
personal computer کامپیوتر شخصی
host computer کامپیوتر میزبان
host computer کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
automatic computer کامپیوتر خودکار
computer awarness دانش کامپیوتر
computer artist هنرمند کامپیوتر
computer art هنر کامپیوتر
computer architecture معماری کامپیوتر
computer architect معمار کامپیوتر
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer assisted بکمک کامپیوتر
computer aided بکمک کامپیوتر
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com