English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (2 milliseconds)
English Persian
middle panel قابچوبیمیانی
Other Matches
middle مرکز
middle وسط
of middle a میان سال
middle میان
middle میانی وسطی
middle منطقه میانی زمین
middle course میانه روی
middle name نام وسطی-اسموسطین
middle میانه میدان
panel نمایشگر ویدیو و mouse را نگه می دارد
panel صورت اسامی اشخاص
panel تخته کوبیدن
panel یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشان دهندههای وضعیت
panel یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panel تابلوی عقب کامپیوتر که اتصالات به رسانههای جانبی مثل صفحه کلید
panel چاپگر
panel تابلو
panel بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
on the panel جزوصورت گرفته
on the panel ثبت شده
panel صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panel ورقه درپوش
panel قاب گذاردن حاشیه زدن به
panel قطعه
panel صفحه
panel قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panel هیئت تشک پالان
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel قاب سقف
panel قطعه مستطیلی شکل
panel قاب عکس
panel هیئت
panel میزگرد
panel نقاشی روی چوی
panel صفحه نمودارجعبه سویچها
panel قاب تختهای قاب تزئینی
panel جعبه کلیدبرق
panel صفحه کلید
panel صفحه تقسیم برق
panel پانل
panel پرده مخابرات
panel پرده شبکه مخابرات
panel تابلوی برق
middle finger انگشت میان
middle finger وسطی
middle fraction جزء میانی
middle fraction پاره میانی
middle game وسط بازی
middle-of-the-road میانه رو
middle heavyweight 09 کیلوگرم
middle insomnia بیخوابی میانی
middle english انگلیسی تا 0051میلادی
middle bar of a saw کمانکش اره
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
middle deck پل میانی
middle-of-the-road بیطرف
middle ear گوش میانی
middle ear حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle ear گوش وسط
middle aisle شبستان
middle latitude منطقه معتدله
middle price قیمت حد وسط
middle sized میان اندازه
middle succession توالی وسطی
middle succession توالی میانین
middle term قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle weight میان وزن
middle weight میانه
up to the middle in water تا کمر در اب
middle price قیمت متوسط
middle plane صفحه میانتار
Middle West باختر میانه
Middle East خاورمیانه
Middle East سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
middle part میان
middle part قسمت میانی
middle sized دارای اندازه متوسط
middle watch نگهبانی نیمه شب
the middle finger انگشت میانه
middle age دوره بین جوانی وپیری
middle school دبیرستان
middle schools دبیرستان
Middle Ages قرون وسطی
middle layer قشر میانی
the parting in the middle فرق وسط
middle of the road <idiom> سردوراهی گیرکردن
middle classes طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle age میان سال
middle aged دوره بین جوانی وپیری
middle aged میان سال
middle class طبقه متوسط
middle class طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle classes طبقه متوسط
piggy in the middle بازیخرسوسط
Middle Eastern مربوطبهخاورمیانه
middle jib بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle lobe نرمهششمیانی
middle covert پرهایمیانی
middle leg پایمیانی
middle linebacker مهرهخطآخریمیانی
middle-aged میان سال
middle phalanx بندانگشتمیانی
middle piece قطعهمیانی
middle sole لژمیانی
middle toe انگشتمیانی
middle torus گچبریمیانی
middle aisle صحن
solar panel پهنهی آفتابگیر
panel wall اگین دیوار
to panel a dress جامه زنانه را با تیکهای ازرنگ دیگر اراستن
to panel a door تنکه بدر گذاشتن
panel work تنکه سازی
the panel of a door تنکه در
panel work تخته کوبی
patch panel تابلوی سرهم بندی
plywood panel تخته چندلا
signal panel پرده مخابرات
to panel a wall دیواری را تخته کوبی کردن
touch panel صفحه حساس به تماس
side panel حاشیهکناری
scuttle panel صفحهحبله
sail panel صفحهقایقرانی
drapery panel چین پرده ای
photovoltaic panel تابلویقدرتزاینوری
modesty panel صفحهحفظعفت
veneer panel صفحه روکش
trim panel آرایندهتختهمیانی
radiator panel صفحهرادیاتور
data panel دکمهاطلاعات
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
feeder panel تابلوی تغذیه
access panel پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
front panel مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
fuse panel پانل فیوز
graphic panel تابلو نگارهای
maintenance panel تابلوی نگهداشت
marking panel پرده مخابرات
marking panel پرده شناسایی
marking panel پرده علامت گذاری مین
door panel بخش مسطح درب
distribution panel تابلوی توزیع
control panel تابلوی کنترل
ceiling panel لقط
control panel صفحه کنترل
built in panel تابلوی نصب
control panel تابلوی فرمان
control panel پانل مخصوص نصب کنترل ها
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
back panel صفحه عقبی
panel discussion بحث میزگرد
fuse panel تابلوی فیوز
panel code علامت رمزپرده شناسایی
panel cutout فیوز تابلو
panel box جعبه تابلو
panel board تابلوی برق
front panel تابلوی جلو دار
operating panel تابلوی عملکرد
panel formwork تخته قالب بندی بتن
panel code کد پرده مخابرات
panel truck بارکش کوچک موتوری
panel screen صفحه
panel formwork قالببندی پیاده شونده
panel house جنده خانه
panel interview مصاحبه میزگرد
type of middle cloud شکالابرقسمتمیانی
upper middle class طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
middle level management مدیریت سطح متوسط
member of the middle class عضو طبقه متوسط
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window الت وسطی پنجره
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
mullion=middle post وادار
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle-class person عضو طبقه متوسط
middle nasal concha کنجایمیانیدماغی
middle lintel in window کمرکش پنجره
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
central control panel مرکز کنترل
electrical connection panel صفحهاتصالبهبرق
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
plasma panel display وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
plasma display panel صفحه نمایش گازی
switch board panel تابلو کلید
flat panel display صفحه نمایش مسطح
overhead switch panel صفحهکلیدبالایسر
control panel device ابزار تابلوی کنترل
solar cell panel صفحهباطریخورشیدی
video connection panel صفحهاتصالبهنمایشگر
central control panel تابلوی مرکزی کنترل
middle rial of door frame قیدچه
The working (middle,upper)class. طبقه کارگر (متوسط بالا )
middle leg (outer surface) پایمیانی
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
To steer a middle course . To act within judicious bounds . کجدار و مریض عمل کردن [به نعل و به میخ زدن]
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com