Dictiornary-Farsi | minimum down payment | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 150 (8 milliseconds)

English	Persian
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت


Other Matches

to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
minimum	کمترین
minimum	مینیموم
minimum	سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
minimum	کوچکترین مقدار چیزی
at a [the] minimum <adv.>	کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
the minimum value	law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
minimum	دست کم
minimum	حداقل کمینه
minimum	کهین
minimum	حداقل
minimum	کمینه
minimum	مینیمم
minimum price	کمترین قیمت
minimum price	حداقل قیمت
minimum range	حداقل برد
minimum mortality	حداقل مرگ و میر
minimum mortality	کمینه مرگ و میر
minimum flow	اب کاستی
global minimum	حداقل مطلق
minimum elevation	حداقل درجه مربوط به مانع
minimum elevation	حداقل ارتفاع لوله
minimum elevation	حداقل درجه
minimum clearance	حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
minimum range	حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
double minimum	جفت کمینه
minimum size	اندازه حداقل
relative minimum	حداقل نسبی
single minimum	تک کمینه
minimum thermometer	حداقلمیزانحرارت
relative minimum	می نیمم نسبی
minimum charge	حداقل قیمت
minimum charge	حداقل هزینه
minimum wage	حداقل دستمزد
We'll need 10 years at a [the] minimum.	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum standard of living	حداقل سطح زندگی
minimum stock level	حداقل
minimum stock level	موجودی
minimum subsistence level	سطح حداقل معیشت
minimum energy orbit	مدار انرژی می نیمم
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
minimum durability date [MDD]	تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
non payment	عدم پرداخت
in payment of	بعوض
in payment of	بجای
on payment	باپول
in payment of	درازای
on payment	دربرابر پول
re payment	بازپرداخت
on payment	در مقابل وجه
against payment	با پول
against payment	در برابر پول
against payment	درمقابل وجه
non-payment	عدم پرداخت
payment	قسط
payment	پرداخت
by payment	از طریق پرداخت
payment	وجه
down payment	پیش قسط
payment	کارسازی
payment	تادیه
down payment	پیش پرداخت
payment	تادیه پول
payment in advance	پیش پرداخت
payment on account	آنچه علی الحساب پرداخت میشود
payment stopped	دستور عدم پرداخت
payment of an debt	وفاء دین
payment of a debt	اداء دین
payment in kind	پرداخت جنسی
payment in full	پرداخت تمام
payment in full	پرداخت کامل
payment in kind	پرداخت غیرنقدی
prompt payment	پرداخت فوری
to suspend payment	پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
terms of payment	شرایط پرداخت
suspension of payment	توقف
stop payment	دستور عدم پرداخت چک به بانک
payment under reserve	پرداخت تحت تضمین
payment against documents	پرداخت در برابر اسناد
advance payment	پیش پرداخت
punctual payment	پرداخت در سر وعده
progress payment	پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
pre payment	پیش پرداخت
payment under a guarantee	پرداخت تحت ضمانتنامه
payment terms	شرایط پرداخت
payment stopped	توقف پرداخت
transfer payment	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
payment in advance	پیش پرداخت کردن
date of payment	موعد پرداخت
deferred payment	پرداخت معوق
deferred payment	پرداخت مدت دار
deferred payment	پرداخت اتی
deferred payment	پرداخت بصورت یوزانس
payment on account	قسط
demand for payment	تقاضای پرداخت
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
payment by installments	پرداخت قسطی
installment payment	پرداخت قسطی
document against payment	تحویل اسناد در ازای پرداخت
documents against payment	اسناد در مقابل پرداخت
in part payment	علی الحساب
final payment	پراخت نهائی
final payment	پرداخت نهایی
clean payment	پرداخت بی قید و شرط
casual payment	پیش پرداخت
on account payment	پیش پرداخت
part payment	پرداخت اقساطی
part payment	بیعانه قسط
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
annual payment	پرداخت سالیانه
monthly payment	پرداخت ماهانه
payment against a draft	پیش پرداخت در مقابل برات
annual payment	قسط سالیانه
payment by instalments	پرداخت به اقساط
as a partial payment	علی الحساب
average payment	پرداخت متوسط
casual payment	مساعده
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
30% down payment against bank guaranty	۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
regular payment of salaries	پرداخت حقوق بطورمرتب
Payment on delivery of goods.	پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
arrangement for payment by instalment	قسط بندی
arrangement for payment by instalment	تقسیط
annual payment factor	ضریب بازپرداخت سالیانه
balance of international payment	موازنه پرداختهای بین المللی
deferred payment credit	اعتبار برای پرداختهای معوق
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
mail order of payment	دستور پرداخت کتبی
payment in due cource	پرداخت به موقع
lump sum payment	پرداخت یکجا
lump sum payment	پرداخت نقدی
delayed payment penalty	زیان دیر کرد
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
preferential claims payment	طلب ممتازه
discontinue the payment of the cost of	ترک انفاق
fee [payment to professional people]	حق الزحمه
fee [payment to professional people]	اجرت
To pay money. To make a payment.	پول پرداختن
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
To pay money. To make a payment.	بی پرده صحبت کردن
secure encryption payment protocol	سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
payment by installments [American English]	قسط
payment on account [American English]	قسط
part [ial] payment of a fine	پرداخت قسمتی از جریمه
to make a part [ial] payment	یک قسط را پرداختن