Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English
Persian
minimum size
اندازه حداقل
Other Matches
minimum
کمترین
minimum
مینیموم
minimum
سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
minimum
کوچکترین مقدار چیزی
at a
[the]
minimum
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
the minimum value
law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
minimum
مینیمم
minimum
دست کم
minimum
حداقل کمینه
minimum
کهین
minimum
حداقل
minimum
کمینه
relative minimum
حداقل نسبی
single minimum
تک کمینه
double minimum
جفت کمینه
minimum range
حداقل برد
minimum range
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
minimum charge
حداقل قیمت
minimum charge
حداقل هزینه
We'll need 10 years at a
[the]
minimum.
ما کمکمش به ۱۰ سال
[برای این کار]
نیاز داریم.
global minimum
حداقل مطلق
relative minimum
می نیمم نسبی
minimum price
کمترین قیمت
minimum mortality
حداقل مرگ و میر
minimum mortality
کمینه مرگ و میر
minimum flow
اب کاستی
minimum elevation
حداقل درجه مربوط به مانع
minimum elevation
حداقل ارتفاع لوله
minimum elevation
حداقل درجه
minimum down payment
حداقل میزان پیش پرداخت
minimum clearance
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
minimum wage
حداقل دستمزد
minimum price
حداقل قیمت
minimum thermometer
حداقلمیزانحرارت
maximum and minimum thermometer
گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum stock level
حداقل
minimum stock level
موجودی
minimum subsistence level
سطح حداقل معیشت
minimum energy orbit
مدار انرژی می نیمم
minimum standard of living
حداقل سطح زندگی
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
size
بزرگی
size
به اندازه کردن
size
چسب زدن
of an out size
بیرون از اندازه
of an out size
دارای اندازه غیر معمل
size
اهار زدن
size
بر اورد کردن
size
اندازه
size
قد
size
مقدار
size
قالب
size
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size
چسب زنی اهارزدن
(the) size of it
<idiom>
به شکلی که است
size
وسعت
over size
بزرگتر از اندازه
size
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
that is about the size of it
همینطور است
that is about the size of it
حقیقت امراین است
size
اندازه بعدساختمان
to size up
اندازه
to size up
را براوردکردن
what is your size?
اندازه
what is your size?
شما چیست
size up
<idiom>
بسته به شرایط ،برانداز کردن
size
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size tolerance
تلرانس اندازه
type size
اندازه حروف
type size
اندازه فونت
size constancy
ثبات اندازه
sample size
حجم نمونه
sample size
بزرگی نمونه
Pick on someone your own size.
برو با هم قدهای خودت طرف بشو
cut down to size
<idiom>
ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
sample size
مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
sample size
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
trim size
اندازه طبیعی
size control
کنترل اندازه
nuclear size
اندازه هسته
nominal size
اندازه نامی
nominal size
اندازه اسمی
neat size
اندازه خالص
size stick
قالب اندازه گیری
size effect
تاثیر اندازه
point size
اینچ
point size
برای اندازه گیری نوع یا متن
sample size
تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
size stick
الت اندازه گیری پا
screen size
اندازه صفحه
full size
اندازه طبیعی
life-size
اندازه واقعی
accuracy to size
دقت اندازه گذاری
accurate to size
دقت در اندازه گرفتن
atomic size
اندازه اتم
atomic size
اندازه اتمی
attack size
اندازه تک
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
basic size
اندازه اصلی
basic size
اندازه اولیه
block size
اندازه کنده
block size
اندازه بلاک
body size
اندازه بدن
life-size
باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life size
اندازه واقعی
full size
بخ مقیاس یک به یک
full-size
اندازه طبیعی
full-size
بخ مقیاس یک به یک
pint size
پست
pint size
خرد ناچیز
pint size
کوچک
pint size
باندازه سرسنجاق
pint-size
پست
pint-size
خرد ناچیز
pint-size
کوچک
pint-size
باندازه سرسنجاق
life size
باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
cut to size
به اندازه بریدن
block size
اندازه کندهای
hypostatize or size
شخصیت دادن به
hypostatize or size
مسلم فرض کردن
it is four times my size
چهاربرابر
it is four times my size
من است چهارتای من است
it is of a normal size
دارای اندازه عادی یا معمولی است
it is the size of a sparrow
باندازه یک گنجشک است
king size
بزرگ
of a large size
بزرگ
lessin size
خردتر
lessin size
کوچکتر
limiting size
اندازه محدود
london in size
پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
man size
اندازه مناسب یک مرد
hypostatize or size
ذات جدا دانستن
fractional size
اندازه کسری
effective size
اندازه موثر
design size
اندازه نامی
fit size
اندازه مناسب
design size
اندازه طرح
family size
تعداد افراد خانواده
file size
اندازه فایل
grain size classification
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
data word size
اندازه کلمه داده
size of a statistical sample
[N]
تعداد کل داده های آماری
size distribution of income
توزیع درامد برحسب مقدار
size weight illusion
خطای ادراکی اندازه- وزن
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
size distribution of income
توزیع درامد مقداری
effective size of grain
قطر موثر ذرات
effective size of grain
اندازه موثرذرات
olympic size pool
اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
paricle size analysis
دانه بندی کردن
fixed size records
رکوردهای با اندازه ثابت
The shoes are a size too big for my feet.
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
Act your age
[and not your shoe size]
!
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com