Dictiornary-Farsi | miscarriage of justice | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 63 (5 milliseconds)

English	Persian
miscarriage of justice	اشتباه قضایی


Other Matches

miscarriage	سقط جنین
miscarriage	عدم توفیق
miscarriage	بی نتیجگی
miscarriage	شکست
miscarriage	عدم موفقیت
miscarriage	سقط جنین غیر عمدی
to have a miscarriage	جنین افگندن
to have a miscarriage	بچه سقط کردن
have a miscarriage	بچه سقط کردن
miscarriage	حادثه ناگوار
justice	عدالت
to d. justice	عدالت کردن
to a justice	عدل گستردن
to a justice	عدالت کردن
in the name of justice	بنام عدالت
justice	داد
To do justice to something.	حق مطلبی را ادا کردن
justice	انصاف
justice	درستی دادگستری
justice	قسط
This photo does not do you justice.	خودتان از عکستان بهتر هستید
plead for justice	دادخواهی کردن
ministry of justice	وزارت عدلیه
ministry of justice	وزارت دادگستری
military justice	قوانین جزایی ارتش
administer justice	اجرای عدالت
plead of justice	دادخواستن
preventive justice	حقوق تامینی
preventive justice	قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
the chief justice	قاضی القضات
poetic justice	جزا
to impinge on justice	از عدالت تجاوز کردن بیعدالتی کردن
to impinge on justice	کار ناحق کردن
poetic justice	کامیابی خوبان و شکست بدان
poetic justice	سزا
military justice	دادرسی نظامی
military justice	دادسرای نظامی
administer justice	احقاق حق کردن
miscarriages of justice	اشتباه قضایی
Chief Justice	رئیس دیوان عالی
Chief Justice	قاضی القضات
Chief Justice	قاضی اعظم
Chief Justice	رئیس دادگاه
Justice of the Peace	قاضی صلحیه
Justice of the Peace	امین صلح
Justice of the Peace	رئیس دادگاه بخش
administration of justice	اجرای عدالت
administration of justice	احقاق حق
an outrage upon justice	بیعدالتی
Justice of the Peace	امین صلح دادرس دادگاه بخش
immanent justice	عدالت طبیعی
house of justice	عدالتخانه
dispense justice	دادگستردن
court of justice	دادگاه
borough justice	عضو خانه اصناف
an outrage upon justice	پایمال سازی حق دیگران
justice of supreme court	مستشار دیوان عالی کشور
To trample on justice . To be unfair.	پا روی حق گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.	پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
Injustice is the opposite of justice.	ظلم ضد عدل است
lord chief justice	رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
international court of justice	دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است