English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
English Persian
miss distance scorer دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
Other Matches
to miss the bus [to miss the boat (British English) ] <idiom> فرصتی را از دست دادن [اصطلاح]
scorer حساب نگهدار
scorer گلزن
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
goal scorer گلزن [ورزش]
trajectory scorer وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
miss سوتی !
miss out on <idiom> ازدست دادن فرصت
I miss you very much. دلم خیلی برایت تنگ شده
near miss فاصله خیلی دور دو هواپیما
miss : دوشیزه
miss از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss خطا کردن
miss نداشتن فاقدبودن
miss and out مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
miss از دست رفتن
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss خطا
to miss a mark نشانی را نزدن
to miss the buy فرصت را ازدست دادن
to miss plant سبز نشدن
to miss one's tip بمقصود نرسیدن
to miss fire کامیاب نشدن
to miss a mark خطا کردن
school miss دخترکم رو یانا ازموده
hit and miss گاهی موفق وگاهی مغلوب
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
to miss the goal به گل نزدن [ورزش]
hit or miss اتفاقا تصادفا
hit or miss برحسب تصادف
miss an appointment از دست دادن قرار ملاقات
you wont miss so much . <proverb> چیز زیادى از دست نمى دهى .
to miss fire در نرفتن از تفنگ
miss the boat <idiom> ازدست دادن فرصت
hit and miss <idiom> ناخوشآیند ،غیر قراردادی
to miss fire نرسیدن
air miss تصادم هوایی دو هواپیما
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
to miss a flight [plane] پرواز [خود] را از دست دادن
known distance مسافت معلوم
distance مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
known distance فاصله معلوم
mean distance فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
to keep one's distance کناره گیری کردن
to keep one's distance دوری جستن
to keep one's distance اشنایی نکردن
distance مسافت
distance مسیر مسابقه
distance تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
distance بعد
distance برد سلاح
distance بعد دورکردن
distance دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance فاصله
distance دوری
supporting distance مسافت پشتیبانی
supporting distance بردپشتیبانی سلاحها
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
long distance دارای مسافت دور
time distance زمان عبور ستون
long-distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance راه دور
long-distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
social distance فاصله اجتماعی
skip distance خیز موج
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
safe distance فاصله بی خطر
safe distance مسافت امن اطراف مین
long-distance دارای مسافت زیاد
shouting distance فاصله صدا رس
sight distance مسافت دید
sight distance فاصله دید
sight distance طول دید
signal distance فاصله علامتی
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance دارای مسافت زیاد
long distance ازراه دور تلفن کردن
distance post قرارگاهمحلمسابقه
distance scale مقیاسمسافت
distance travelled مقدارطیشده
distance runner دونده استقامت
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance between two points فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
zenith distance ارتفاع راس القدم
zenith distance فاصله ارتفاع نافر
long distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance از راه دور
long distance راه دور
to step a distance قدم کردن
training distance مسافت تمرین
unit distance با فاصله واحد
weaving distance طول تقاطع
weaving distance طول تلاقی مسافت همبری
polar distance فاصله قطبی
buffer distance محوطه امنیت
distance protection وسیله حفافت فاصله
distance receptor گیرنده دوربرد
distance vision دید دوربرد
distance wadding لایی
distance wadding لایی جازم
distance wadding بوش داخل پوکه فشنگ
ecological distance فاصله بوم شناختی
f. distance or length فاصله کانونی
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
focal distance فاصله کانونی
angular distance فاصله زاویهای
frequency distance فاصله فرکانس
distance meter فاصله سنج
distance meter بعد سنج
center distance فاصله مرکزی
center distance فاصله ازمرکز
code distance فاصله رمز
coherence distance فاصله همدوسی
bond distance طول پیوند
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
distance between centers طول دوران
distance line طناب نگهدارنده ناوها
distance line طناب تنظیم فاصله
distance man دونده استقامت
buffer distance حاشیه امنیت
haul distance فاصله حمل
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
long-distance از راه دور
distance light نورافکن
long-distance دارای مسافت دور
linear distance خط هوایی
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
offset distance فاصله برون محوری
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
air distance مسافت هوایی
air distance مسافت طی شده به وسیله هواپیما
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
image distance عرض تصویر
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
internuclear distance فاصله بین هستهای
interocular distance فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
to distance [dissociate] oneself from دوری [قطع همکاری] کردن از
half-distance line خطنیمفاصله
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
direct distance dialing شماره گیری فاصله مستقیم
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
overtaking sight distance فاصله دیدپیش افتی
overtaking sight distance فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance طول دید
social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
total stopping distance طول ایست کامل
hole center distance فاصله مرکز سوراخ
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
economic haul distance فاصله اقتصادی حمل
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
long distance cable کابل ارتباطی
long distance line خط ارتباطی
fixed distance marking خطمقطعثابت
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
long distance reception دریافت دور
long distance supply تغذیه مسافت دور
stopping sight distance فاصله دید ایست
bogardus social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
Give me those old cars any day . I miss those old cars . قربان آن اتو مبیل های قدیمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com