English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
mission load اماد عملیاتی
mission load بار مبنای عملیاتی
Other Matches
specified mission ماموریت تصریحی
mission بماموریت فرستادن
mission هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission هیات
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
mission وابسته به ماموریت
immediate mission تک فوری هوایی
immediate mission ماموریت فوری هوایی
mission ماموریت
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission رسالت
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
financial mission هئیت مامورین مالی
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
air mission ماموریت هوایی
mission critical که شرکت شما به آن بستگی دارد
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
mission critical برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
surface mission پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
surface mission ماموریت دفاع زمینی
political mission ماموریت سیاسی
primary mission ماموریت اصلی
diplomatic mission هیئت سیاسی
fire mission ماموریت اتش
implied mission ماموریت استنتاجی
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
head of the mission رئیس هیات اعزامی
mission type متضمن ماموریت
mission type حاوی ماموریت
mission time مدت ماموریت
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission ready اماده پرواز
mission ready هواپیمای اماده برای پرواز
end of mission ماموریت تمام
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
mission objectives هدفهای ماموریت
mission mast دکل سوم کشتی
political mission هیئت سیاسی
action mission ship ناو اماده
action mission ship guardship ,dutyship : syn
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
close support mission ماموریت پشتیبانی نزدیک
load کوله بار
load خشاب
load and go بار کنش و اجراء
load بارگیری مهمات
load بارمهمات هواپیما
load and go بارکنش و اجرا
load پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load ذخیره گذاری کردن
to load off خالی کردن
to load off بار اندازی کردن
load فشنگ گذاری
load فشنگ
load محموله
load بارگیری کردن
load نیرو
load گرانبارکردن
over load اضافه بار
load بار کردن پر کردن
load عملکردماشین یا دستگاه
load عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load بارالکتریکی
load فشار مسئولیت
load سنگین کردن
load خرج گذاری کردن
load بار داشتن
load بار خارجی
load تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load بارزدن
load بار گیری شدن
load گذاشتن
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
load فیلم
load بار کردن
useful load فرفیت مفید
load بار زدن
load شارژ کردن
load برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load بار فشار
load فرفیت بارگیری
get a load of <idiom> دیدن چیزی
load فرفیت
able to take a load <adj.> بار پذیر
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
useful load بار مفید
load فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load کاری که باید انجام شود
load قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
load بار
load استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
load تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
no load switching سوئیچینگ بی باری
load manifest فهرست بار
pay load فرفیت مفید وسیله نقلیه
off centre load بار خارج از مرکز
no load loss تلف یا تلفات بی باری
no load current جریان بی باری
pay load بارمفید
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
no load voltage ولتاژ بی باری
on load speed سرعت بار
nominal load بار خارجی اسمی
no load speed سرعت بی باری
nominal load بار اسمی
non inductive load بار خارجی ناخودالقا
non reactive load بار خارجی ناخودالقا
pay load اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
pay load فرفیت ترابری
no load condition حالت بی باری
travelling load بار متحرک
load spread انتشار نیرو
load voltage ولتاژ بار
maximum load بار گذاری حداکثر
load spreader بار پخش کن هواپیما
maximum load بار حداکثر
load reversal دوره بارگذاری متناوب
lodestaror load ستاره راهنما راهنما
lodestaror load ستاره قطبی
load variation تغییر بار
load time زمان بارکردن
load switch کلید بار
load test ازمایش بار
load test ازمون بار گذاری
load sharing شراکت در بارگذاری
load resistance مقاومت بار
load manifest لیست بارها
load of an ass خروار
load module پیمانه بارشو
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
load module واحدبارشو
load of an ass بار خر
load test ازمایش با بار خارجی
load point شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
load point نقطه بار
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
load regulator نافم بار
load regulator رگولاتور بار تنظیم کننده بار
load tension ولتاژ بار
peak load بار قلهای
peak load بار حداکثر
unit load واحد بار
unbalanced load بار خارجی نامتوازن
ultimate load بار نهایی
ultimate load بار گسیختگی
type load نوع مهمات هواپیما
type load نوع بار مهمات
total load بار کل
torsional load بار پیچشی
to strain under a load درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to relieve one of a load باراز دوش کسی برداشتن
testing load بار ازمون
testing load بار ازمایش
tension load بار کششی
tensile load بار کششی
tax load بار مالیات
tail load بار دم
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
untimate load بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
load-bearing دیوار باربر
Load the gun. تفنگ را پر از فشنگ کن
load platform سکویبار
working load بار کاربردی
working load بار مجاز
work load مقدار کار در واحد زمان
work load حجم کار
work load مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
work load فرفیت کار
work load کاربار
wind load بار باد
wind load سربار ناشی از اثرات باد
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wartime load بار جنگی ناو
wartime load بار مبنای ناو
variable load بار متغیر
sustained load بار طویل المدت
suspensed load بار اویخته
pulsating load بار ضربهای
proof load بار ازمایشی
prescribed load بار مهمات مجاز
prescribed load بار مجاز
pre load بار اولیه
pre load پیش بار
pre load بار کردن مقدماتی
point load بار نقطهای
platform load بار کف دار
platform load بار سکودار
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
permissible load بار مجاز
permanent load بار دائمی
peak load بار پیک
peak load بار خارجی بیشینه
peak load حداکثر بار
radial load بار عرضی
reactive load بار خارجی القایی
suspended load بار معلق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com