Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
money does not grow on tree
<idiom>
پول که علف خرس نیست
Other Matches
Money doesnt grow on trees.
پول که علف خرس نیست
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
Money for jam . Money for old rope .
پول یا مفتی
Protection money. Racket money.
باج سبیل
grow
شدن گشتن
to grow better
بهترشدن
grow
راه زنجیر
to grow up
کبیرشدن
grow
ترقی کردن
grow
زیادشدن
grow
بزرگ شدن
grow
کاشتن
to grow up
بزرگ شدن
to grow old
بزرگ شدن
to grow old
پیر شدن
to grow into one
باهم یکی شدن
to grow into one
بهم پیوستن
to grow better
بهبودی یافتن
to grow together
باهم پیوستن
to grow downwards
کاسته شدن روبکاهش گذاردن
to grow downwards
کم شدن
to grow together
باهم یکی شدن
grow
رشد کردن سبز شدن
grow
روییدن
to grow
[into]
گسترش دادن
[به]
to grow
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
grow up
بالغ شدن
to grow
[into]
رشد کردن
grow up
بزرگ شدن
grow
رویانیدن
grow old
بزرگ شدن
grow old
پیر شدن
to grow
[into]
بزرگ شدن
grow
رستن
to grow up
بالغ شدن
to grow up
قدکشیدن
to grow up
متداول شدن
to grow
سفید شدن
to grow
رنگ باختن
grow up
به سن بلوغ رسیدن
To grow a beard .
ریش گذاشتن
to grow in years
سالخورده شدن
To grow a mustache .
سبیل گذاشتن
to grow rich
توانگر شدن
to grow rich
ثروت بهم زدن
grow rife
فراوان یا متداول شدن
grow into a habit
عادت شدن
grow in years
سالخورده شدن
grow a beard
ریش گذاشتن
to grow wings
بال درآوردن
to grow a beard
بگذارند ریششان بزرگ شود
to grow fat
فربه شدن
to grow in years
پابسن گذاشتن
to grow cold
سردشدن
to grow dark
تاریک شدن
to grow fat
چاق شدن
money begets money
<idiom>
پول پول می آورد
Pineapple does not grow in the North.
درشمال آناناس عمل نمی آید
let grass grow under one's feet
<idiom>
زیرپای کسی علف سبز شدن
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
before the tree
جلو درخت
the f. of a tree
برگهای درخت
tree
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree
شجر
tree
مین میکند
tree
درخت
tree
سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree
شاخسار
tree
درتنگنا قرا ردادن
tree
بشکل درخت شدن
tree
بدرخت پناه بردن
tree
شجره النسب درخت کاشتن
tree
قالب کفش چوبه دار
tree
فرمان TREE
tree
سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
huffman tree
درختی با کمترین مقادیر
locust tree
درخت اقاقیا
margosa tree
زیتون
summer tree
شاه تیر
smoke tree
بوته سماق
summer tree
حمال
summer tree
تیرسردر
spindle tree
اونموس
stunted tree
درخت رشد نکرده وکوتاه
locus tree
درخت خرنوب
hat tree
کلاه اویز
i saw one climbing the tree
یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
in the green tree
سرسبز
in the green tree
خوشبخت
in the green tree
بخت سبز
strawberry tree
توت فرنگی درختی
sorrel tree
درخت ترشک
margosa tree
تلخ
judas tree
درخت ارغوان
locus tree
درخت اقاقیا
he is up a gum tree
کاردبه استخوانش رسیده است
joshua tree
درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
minimal tree
درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
planer tree
درخت ازاد
pear tree
درخت گلابی
peach tree
درخت هلو
parse tree
درخت تجزیه
ordered tree
درخت مرتب شده
mulberry tree
درخت توت
minimal tree
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
mastic tree
درخت چاتلنغوش
mastic tree
درخت بنه
plum tree
درخت الو
plum tree
درخت گوجه
ridge tree
کش بالای شیروانی
spanning tree
زیرگرافی از یک گراف
spanning tree
روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spanning tree
درخت پوشا
sorrel tree
ترشک درختی
shoe tree
قالب کفش
saddle tree
یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle tree
قلتاق
roof tree
کش دیرک افقی چادر
roof tree
کش بالای شیروانی
margosa tree
ازاد درخت شالسنجان
Coniferous tree
درخت جوزدار
[ از فامیل کاج ]
lemon tree
درخت لیمو
date tree
درخت خرما
A tree is known by its fruit.
<proverb>
درخت از میوه اش شناخته مى شود.
A tree is known by its fruit .
<proverb>
درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
He uprooted the tree .
درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
The tree wI'll die .
درخت خشک خواهد شد
tree-lined
درختکارینشده
tree trunk
ساقهاصلیدرخت
Deciduous tree
درخت برگریز
to prune a tree
درختی را آراستن
to lop a tree
درختی را آراستن
to prune a tree
سرشاخه درختی را زدن
to lop a tree
سرشاخه درختی را زدن
pulm tree
درخت نارگیل
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
walnut tree
درخت گردو
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
tree pruner
درختآرا
tree frog
قورباغهدرختی
the foot of the tree
پای درخت
tree farm
محوطه درخت کاری جنگل
tree diagram
نمودار درخت
to truncate a tree
شاخههای درختی را زدن
to spray a tree
داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
to shin up a tree
از درختی بالارفتن
tree farm
خزانه درخت
to girt a tree
دوردرختی راپیمودن
to girdle a tree
پوست درخت راحلقهای بریدن
threaded tree
درخت پیچ دار
the root of a tree
ریشه درخت
tree house
خانه بالای درخت
tree network
شبکه درختی
tree of heaven
درخت عرعر
ornamental tree
درختتزئینی
gum tree
درخت صمغ
unordered tree
درخت نامرتب
tree traversal
تقاطع درختی
tree surgery
تشریح علمی درخت
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree structure
ساختاردرختی
tree structure
ساختار درخت
tree structure
ساخت درختی
tree sort
مرتب کردن درختی
tree planting
درختکاری
the pith of a tree
مغز درخت
flame tree
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
boot tree
قالب چکمه یا پوتین
gallows tree
چوبه دار
cornel tree
درخت زغال اخته
binary tree
درخت دودویی
bean tree
درخت خرنوب
ebony tree
خرماندو
gender tree
شجره نامه
barren tree
درخت بی میوه
chocolate tree
درخت کاکائو
oak tree
درخت بلوط
coffee tree
درخت قهوه
clothes tree
چنگک لباس
fir tree
درخت صنوبر
chaste tree
دل اشوب
dragon tree
درخت خون سیاووشان
chaste tree
فلفل بری
plane tree
درخت چنار
fig tree
درخت انجیر
box tree
درخت شمشاد
cherry tree
درخت گیلاس
christmass tree
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
clothes tree
چوب لباسی
china tree
زیتون تلخ
china tree
شالسنجان
abel tree
درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
genealogical tree
شجره نامه
crown tree
شمع
cross tree
رابط عرضی دکلها
agriot tree
چوب چپق
decision tree
مسیر تصمیم گیری
decision tree
اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com