English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
Other Matches
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi bus system معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi- سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi- دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi ply چند لا
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
multi disk سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi disk وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi tasking اجرای چندین کار
multi level چند سطحی
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi way machine دستگاه چند راهه
multi platform که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi way switch کلید تبدیل
multi user چند کاربری
multi pass چند گذری
multi meter سنجه چند کاره
multi valued چند ارز
multi mate مالتی میت
multi contact چند قطبی
multi way switch کلید چند راهه
multi-millionaires بسیار پولدار
multi address با چند نشانی
multi-millionaire بسیار پولدار
multi-millionaire بسیار ثروتمند
multi purpose چند منظوره
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi channel چند کاناله
multi-millionaires بسیار ثروتمند
multi-storey چندطبقه
multi stage چند مرحلهای
multi stage چند طبقه
multi-coloured چندرنگه
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi rate meter کنتور با چند نرخ مختلف
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi prupose project طرح چند منظوره
multi purpose machine ماشین چند کاره
multi tone horn بوق با اصوات مختلف
multi scan monitor مشابه 6632
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
multi stage press پرس چند طبقه
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
multi stage production تولید چند مرحلهای
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi strand machine دستگاه چند رشتهای
multi speed motor موتور چند سرعتی
multi stage scaffolding داربست چند طبقه
multi span bridge پل چند دهانه
multi segment magnetron ماگنترون با اند چند تیغهای
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
multi variate analysis تحلیل چند متغیره
multi conductor cable کابل افشان
multi conductor cable کابل چند رشتهای
multi color recorder نگارنده چند رنگ
multi circuit switch کلید سری
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi blade grap قلاب چند تیغه
multi-ply yarn نخ چند لا
multi-chain necklaces گردن بند چند زنجیره
multi chamber klin کوره چند محفظهای
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
multi-ply plywood تختهچندخط
multi-purpose ladder نردبانچندمنظوره
multi electrode valve لامپ چند قطبی
multi contact plug دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi line spectrum طیف چند خطی
multi layer weld جوشکاری چند لایه
multi part stationery کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi grid tube لامپ چند شبکه
multi layer coil سیم پیچی چند لایه
multi jet blowpipe بوری چند شعله
multi flame burner اجاق چند شعله
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
multi-storey car park پارکینگ طبقاتی
multi-storey car park پارکینگ چند طبقه
multi span deap beam تیر تیغه چند دهانه
multi strike printer ribbon ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
multi spindle drilling machine ماشین مته با چند هرزگرد
multi section type rotary switch سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
perveance of a multi electrode valve(tub پروه انس لامپ چند قطبی
terminal نهایی
tv terminal ترمینال تلویزیونی
terminal پایانه
terminal محل اتصال پیچ اتصال
terminal نقطه اتصال الکتریکی
terminal اخر خط راه اهن یا هواپیما
terminal وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
terminal انتها
terminal کلم
terminal پایانه پایانی
terminal محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal اخری
terminal ترمینال
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal قطب مدار
terminal نهائی
terminal پایانی
terminal انتهائی
ro terminal ترمینال- RO
terminal نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminal واقع در نوک پایان
terminal انتهایی
input terminal ترمینال ورودی
four terminal network شبکه چهار قطبی
video terminal پایانه تصویری
terminal lobe برگهگوشتیانتهایی
terminal filament رشتهانتخابی
filament terminal ترمینال فیلامان
VT terminal emulation استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
VT terminal emulation مجموعه استاندارد کدها سافت Digital Gquipment Corpcration برای کنترل نحوه نمایش متن و گرافیک روی ترمینالها
water terminal باراندازهای ابی
user's terminal ترمینال استفاده کننده
user terminal پایانه کاربر
upper terminal ایستگاه کوهستانی
transformer terminal ترمینال ترانسفورماتور
terminal moraine منبعیخانتهایی
grid terminal اتصال شبکه
grid terminal ترمینال شبکه
graphics terminal ترمینال گرافیکی
graphical terminal ترمینال گرافیکی
video terminal ترمینال تصویری
terminal repeater تقویت کننده نهایی
generator terminal ترمینالهای ژنراتور
terminal bud شکوفهانتهایی
communications terminal ترمینالهای ارتباطی
oil terminal پایانهسوخت
bonding terminal اتصالترمینال
data terminal ترمینال داده
telecommunication terminal ترمینالارتباطراهدور
dial up terminal ترمینال شماره گیری
grain terminal پایانهحبوبات
display terminal پایانه نمایشگر
display terminal ترمینال نمایش
container terminal پایانهبستهها
passenger terminal ترمینالمسافران
satellite terminal ترمینالفضاپیما
terminal stimulus محرک پایانی
water terminal ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
earth terminal ترمینال زمین
dumb terminal پایانه صامت ترمینال غیر هوشمند
dumb terminal ترمینال گنگ
dumb terminal وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
terminal bronchiole برنشبتانتهایی
terminal arborization ترمینالشاخهشاخه
two terminal network شبکه دو قطبی
connection terminal پایانه اتصال
bulk terminal اندازهپایانی
terminal emulation نمایه سازی پایانه
programmable terminal ترمینال قابل برنامه ریزی
remote terminal پایانه دور دست
remote terminal ترمینال راه دور
remote terminal ترمینال دوردست
remote terminal پایانه راه دور
reset terminal پایانه بازنشانی
smart terminal پایانه هوشیار
terminal error خطای پایانی
smart terminal ترمینال هوشمند
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
terminal insomnia بیخوابی پایانی
terminal operations عملیات بارانداز
primery terminal ترمینال اولیه
positive terminal قطب مدار مثبت
terminal ballistics بالیستیک نهایی گلوله
terminal emulation تقلید ترمینالی
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminal box جعبه ترمینال
negative terminal قطب مدار منفی
negative terminal پایانه منفی
terminal box جعبه کلم
terminal board تخته ترمینال
neutral terminal قطب مدار خنثی
terminal board تخته کلم
terminal board محوراتصال سیمها
terminal board تخته اتصال سیم
terminal ballistics قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
terminal operations عملیات اسکلهای
terminal organ اندام پایانی
terminal tackle راهنما و وزنه وصل به انتهای نخ ماهیگیری
terminal threshold استانه پایانی
terminal unit واحد پایانه
terminal unit واحد پایانی
keyboard terminal صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
terminal velocity سرعت داخلی گلوله
terminal velocity سرعت گلوله داخل لوله
intermediate terminal ترمینال میانی
terminal velocity سرعت حد
terminal voltage ولتاژ قطبی
intelligent terminal ترمینال هوشمند
terminal voltage ولتاژ ترمینال
terminal tackle طعمه
line terminal ترمینال خط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com