Dictiornary-Farsi | multiple contact | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
multiple contact	دسته کنتاکت
multiple contact	کنتاکت دستهای


Search result with all words

multiple contact switch	کلید پلهای
Other Matches

multiple	گوناگون
multiple	ضرب چندتا
multiple	چندگانه
multiple	مضروب
multiple	نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
multiple	مضاعف چند ردیفه چند لولهای
multiple	دستوری با بیش از یک آدرس برای عملوندها
multiple	استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
multiple	معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
multiple	معماری کامپیوتر که از باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و باس کندتر بین CPU و رسانه جانبی استفاده میکند
multiple	حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
multiple	معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
multiple	چند برابر
multiple	چند فاز چندگانه
multiple	چند
multiple	چندین
multiple	متعدد
multiple	مضاعف
multiple	چندلا گوناگون
multiple	مضرب
multiple punch	منگنه چندگانه
multiple drill	تمرین چندکاره یا مختلط
multiple foul	خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
multiple gun	توپ چند لولهای
multiple images	تصاویر چندگانه
multiple ionization	یونش مکرر
multiple key	کلید چند راه
multiple landuse	استفاده چندگانه زمین
multiple length	با درازی چندگانه
multiple offence	حمله مرکب
multiple personality	شخصیت چندگانه
multiple precision	دقت چند برابر
multiple moment	گشتاور چندگانه
multiple cut off	برش چند متغیری
multiple correlation	همبستگی چند متغیری
multiple correlation	همبستگی چندگانه
multiple cable	کابل چند رشتهای
multiple connector	بست چند گانه
multiple circuit	مدار چند طبقه
multiple circuit	مدار چندگانه
multiple drill	تمرین چند یکانی
multiple capacitor	خازن چندگانه
multiple bond	پیوند چندگانه
multiple therapy	درمان تعاونی
multiple amplifier	تقویت کننده چند طبقه
multiple address	با نشانی چندگانه
multiple access	دستیابی چندگانه
common multiple	مضرب مشترک
multiple regression	رگرسیون چند متغیره
multiple transformer	مبدل با اتصال موازی
least common multiple	کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
multiple use key	استفادهمتعددکلید
multiple well system	سیستم چند چاهی
multiple-choice	وابسته به پرسش چند پاسخی
multiple integral	انتگرال چندگانه [ریاضی]
multiple sclerosis	فلج چندگانه
multiple wire	چند سیمه
multiple telegraphy	تلگراف چندگانه
least common multiple	کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple regression	رگرسیون
multiple regression	چندمتغیری
multiple regression	رگرسیون چند گانه
multiple wire	چند رشتهای
multiple reinforcement	تقویت چندگانه
multiple series	مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiple star	ستاره چندگانه
multiple stores	فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
multiple address instruction	دستورالعمل چند ادرسه
multiple arc lamp	لامپ قوسی با اتصال چند گانه
multiple address message	پیام چند ادرسه
lowest common multiple	کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple arch dam	سد چند قوسی
index of multiple correlation	شاخص همبستگی چندگانه
law of multiple proportions	قانون نسبتهای اضعافی
lowest common multiple	کوچکترین مضرب مشترک
multiple grid valve	لامپ چند شبکه
multiple absolute prediction	پیش بینی چند متغیری مطلق
smallest common multiple	کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple access network	شبکه با دسترسی چندگانه
multiple conductor cable	کابل چند رشتهای
multiple cable joint	مفصل انشعاب
multiple cable joint	موف انشعاب
multiple series condenser	خازن متغیر چند اتصالی
multiple job processing	پردازش چند کاره
multiple unit valve	لامپ مرکب
multiple user system	سیستم چند استفاده کننده
multiple drum winding	سیم پیچ استوانهای چندگانه
multiple voltage system	روش چند ولتی
multiple dome dam	سد چند گنبدی
multiple discriminant function	تابع تشخیص چند متغیری
multiple differential prediction	پیش بینی افتراقی چند متغیری
multiple exposure mode	چندحالته
multiple light fitting	رابطچندلامپ
multiple choice test	ازمون چند گزینهای
multiple choice item	پرسش چند گزینهای
multiple channel system	سیستم چند کاناله
multiple determination coefficient	ضریب تعین چند متغیری
multiple cable joint	اتصال کابل چند رشتهای
multiple pass printing	چاپ چند گذری
coefficient of multiple correlation	ضریب همبستگی چندگانه
double multiple disc clutch	کلاج چند صفحه- دوبل
multiple loading operating system	سیستم عامل بارکننده چندتایی
lowest common multiple [LCM]	کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
multiple-span beam bridge	پلمیلهایچنددهانهای
contact	اتصال الکتریکی برخورد
contact	فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact	یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
to be in contact	تماس داشتن
contact	قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact	تماس
contact	تماس یافتن تماسی
contact	برخورد
contact	کنتاکت
contact	محل اتصال تماس گرفتن
contact	اتصال
contact	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
Where can I contact Mr …. ?	کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
angle of contact	زاویه تماس
area contact	سطح تماس
point contact	کنتاکت نقطهای
normally closed contact	اتصال معمولا بسته
normally open contact	اتصال معمولا باز
pin contact	اتصال سنجاقی
plug contact	کنتاکت دوشاخه
point of contact	نقطه تماس
point contact	تماس نقطهای
contact surface	سطح تماس
contact backlash	دنده کور تماس
contact area	سطح تماس
contact area	منطقه اخذتماس
contact area	منطقه تماس
contact angle	زاویه تماس
collector contact	اتصال کلکتور
collective contact	کنتاکت جامع
contact lens	لنز چشم
change over contact	کنتاکت تغییر دهنده
carbon contact	کنتاکت کربنی
breaker contact	پلاتین
breake contact	کنتاکت ساکن
contact bar	الکترود جوشکاری
protective contact	کنتاکت محافظ
zone of contact	ناحیه تماس
zone of contact	محل برخورد
contact lens	عدسی مماس
contact lens	عدسی بساو
contact lenses	لنز چشم
contact lenses	عدسی مماس
contact lenses	عدسی بساو
contact lever	اهرم اتصال
contact printer	اتصالچاپگر
to make contact	اتصال دادن
negative contact	اتصالنگاتیو
positive contact	اتصالبارمثبت
wiping contact	کنتاکت لغزان
to make contact	پیوستن
relay contact	کنتاکت رله
roller contact	کنتاکت غلتکی
self cleaning contact	کنتاکت خودشوی
side contact	شاخک لامپ
sliding contact	کنتاکت لغزان
sliding contact	کنتاکت لغزشی
spring contact	کنتاکت فنری
switch contact	کنتاکت اتصال
to break contact	اتصال راقطع کردن
to break contact	جریان راگسستن
to bring into contact	تماس دادن
to bring into contact	پیوستن
To be in touch ( contact) with someone.	با کسی درتماس بودن
contact behavior	رفتار تماس جویانه
contact report	گزارش تماس با هواپیمای دشمن
interrupter contact	کنتاکت قطع
contact ratio	نسبت تماس
line of contact	خط تماس
contact rail	ریل کنتاکت
mercurial contact	کنتاکت جیوهای
movement to contact	حرکت به اخذ تماس
movement to contact	حرکت به تماس
multi contact	چند قطبی
contact print	چاپ به طریقه تماس
contact print	چاپ خشک
contact pressure	فشار تماسی
main contact	کنتاکت اصلی
contact potential	فشار الکتریکی تماسی
contact potential	ولتاژ تماسی
contact points	نوکهای کنتاکت
contact point	وسیله تماس نقطه اخذ تماس
interrupter contact	کنتاکت پلاتین
intermediate contact	کنتاکت واسطه
contact resistance	مقدار مقاومت کنتاکت
contact series	اتصال سری
contact sparking	جرقه کنتاکت
contact sports	ورزشهای برخوردی
contact sweeping	روبیدن مکانیکی
contact sweeping	روبیدن ضربتی
contact with the net	خطای تماس با تور والیبال
contact report	گزارش اخذ تماس
delayed contact	چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
dry contact	اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
electric contact	کنتاکت الکتریکی