Dictiornary-Farsi | muster roll | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 199 (9 milliseconds)

English	Persian
muster roll	دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll	دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی


Other Matches

muster	جمع اوری کردن
muster	ارایش صف
muster out	بخدمت خاتمه دادن
muster	جمع شدن جمع اوری
muster	احضار کردن جمع اوری کردن
muster	احضارکردن
muster	سان دیدن سان ورژه
muster	لیست اسامی فراخواندن
muster	اجتماع
muster book	دفتر ثبت وقایع روزانه
muster up your courage	جرات بخود بدهید
muster book	دفتروقایع یکان
general muster	شیپور جمع عمومی
to pass muster	پذیرفته شدن
to pass muster	در بازدیدارتش و مانند انها
general muster	مراسم اجتماعی عمومی
pass muster <idiom>	آزمایش را با موفقیت
roll in <idiom>	باقیمت بالایی رسیدن
roll out	ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll in	در حافظه پهن کردن
roll on roll off	روش بارگیری مستقیم ناو
roll on roll off	روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off	سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
roll up	انباشتن
to roll by	اسان رفتن
to roll by	غلتیدن
to roll by	صاف رفتن
to roll on	اسان رفتن
to roll on	غلتیدن
to roll on	صاف کردن
roll	تراندن
roll up	رویهم جمع شدن
roll up	پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up	چرخیدن
roll out	از حافظه جمع کردن
roll out	سر خوردن هواپیما
roll out	دویدن هواپیما روی باند
roll out	معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll up	جمع اوری کردن تاسیسات
roll up	جمع کردن
roll up	اندوختن
roll around <idiom>	برگشتن
roll	چرخش گردش
roll	لوله
roll	طومار
roll	چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll	طاقه
roll	نورد
roll	غلطیدن
roll	غلتاندن غلت دادن
roll	غل دادن
roll	توپ
roll	صورت
roll	چیز پیچیده
roll	چرخش توپ والیبال
roll	فهرست
roll	نورد کردن
roll	غلتک
roll	فهرست پیچیدن
roll	ثبت
roll	غلتک زدن
roll	گردکردن
roll	بدوران انداختن
roll	تردادن
roll-on/roll-off	بارگیری- تخلیه
roll	ناوش
roll	دوران حول محور طولی غلطش
roll	غلطیدن ناو
roll	غلتش ناو
roll	غلت خوردن گشتن
roll	تلاطم داشتن
roll	انحراف به چپ یا راست
roll	غلتیدن
roll	ناویدن
roll pass	رخده نورد
roll stand	مقام نورد
roll over credit	اعتبار گردان
roll scroll	متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll reversal	حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll pass	کالیبر نورد
sheet roll	نورد ورق
shoulder roll	چرخیدن روی شانه ها
straightening roll	غلطک مستقیم کنی
striking off the roll	اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
swing roll	چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
roll paper	کاغذ لولهای
the roll of the sea	غلت یا موج اب دریا
the roll of a ship	غلت کشتی
roll-call	حاضر و غایب کردن
to be on the pay roll	مواجب یا مزد گرفتن
western roll	غلطیدن افقی از روی میله
roll of honour	لیست افتخار
roll of honour	صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
To roll up the map. ,	نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call.	حاضر غایب کردن
To roll up ones sleeves.	آستینهارابالازدن
roll-calls	حاضر و غایب کردن
roll up one's sleeves <idiom>	سخت تلاش کردن
to call the roll	حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
angle-roll	ابزار گرد
edge-roll	ابزار سه ربع گرد
hip-roll	تیر چوبی نبش
to roll one's eyes <idiom>	نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
rock'n'roll	رقص راک اندرول
rock'n'roll	رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll	رقص راک اندرول
to be on the pay roll	جزوکارمندان یا مزدوران بودن
universal roll	نورد یونیورسال
universal roll	برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
wire roll	نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll	ضربات مداوم
drum roll	تندزنی
crushing roll	غلتکسنگشکن
roll film	فیلملولهای
pancake roll	کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
pancake roll	گوشتو...درستمیشود
sausage roll	نوعیغذاباسوسیس
spring roll	مربوطبهغذایچینی
toilet roll	دستمالتوالت
rock and roll	رقص بحنبان وبچرخان
back up roll	غلطک پشت بند
cross roll	نورد عرضی
pay roll	لیست پرداخت حقوق
drag roll	غلطک کششی
dummy roll	غلطک کور
dummy roll	نورد کور
eastern roll	شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll	تاب
grooved roll	غلطک شیاردار
grooved roll	نورد شیاردار
hot roll	نورد کردن داغ
idle roll	غلطک کور
jack roll	چرخ چاه
jelly roll	رولت
cold roll	نورد کردن در حالت سرد
cogging roll	دستگاه نورد اولیه شمش
chilled roll	نورد سخت کننده
backing roll	غلطک پشت بند
bead roll	صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll	رختخواب پیچ
bed roll	خاموت انکادره
blooming roll	نورد شمشه
blooming roll	دستگاه نوردشمشه
bottom roll	غلطک ماتریسی
roughing roll	پیش نورد
breaking down roll	نورد شکست
call the roll	حضور و غیاب کردن
call the roll	حاضر و غایب کردن
break down roll	پیش نورد
chest roll	چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
jelly roll	نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
plate roll	غستگاه نورد صفحه
roll back	عقب کشی
roll back	عمل تنزل دادن
roll back	به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back	کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back	عقبگرد
roll call	شیپورجمع
roll housing	پایه دستگاه نورد
roll call	نامیدن افراد
roll in point	نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll call	حضور و غیاب سازمانی
roll forward	, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll call	حاضر و غایب کردن افراد
roll back	قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll axis	محور غلطش
roll forward	تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
pay roll	لیست حقوق
roll call	حاضر و غایب
roll back	عقب کشیدن
roll call	حضور و غیاب
period of roll	دوره تناوب
period of roll	زمان تناوب چرخش
pick and roll	ایجاد سد و چرخش
pilger roll	غلطک زائر
roll of thunder	غرش رعد
roll kitchen	اشپزخانه متحرک
to roll up the enemy line	بخط دشمن کردن
roll piercing process	روش نورد مایل
roll out the red carpet <idiom>	برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
roll out the red carpet <idiom>	حسابی پذیرایی کردن
center disc roll	نورد دیسکی
roll piercing process	فرایند نوردمایل
To toss and turn. To roll over.	از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
Roll the blanket round yourself.	پتو رابدور خودت بپیچ
center disc roll	غلطک دیسکی
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
to roll up the enemy line	حمله جناحی
to roll a huge snowball	گلوله بزرگی از برف درست کردن
arm roll and grapevine	بغل رومی
To shake ( swing , roll) ones hips .	قر دادن
double arm roll from front	زیر با مایه کلندون
arm roll and outside leg trip	فن ارنج
front headlock and side roll	سر زیر بغل با مایه بزکش
fireman's carry and barrel roll	یک دست از کمر
leg lift and side roll	کنده سرانبون