Dictiornary-Farsi | mutton dressed as lamb | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 51 (4 milliseconds)

English	Persian
mutton dressed as lamb	ادای جوانترها را درآوردن


Other Matches

mutton	گوشت گوسفند
mutton	گوسفند
leg of mutton	مثلث شکل
mutton fist	دست بزرگ و سرخ
mutton fist	نشان دست
mutton fist	مشت
mutton chop	دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
to eat one's mutton	یا کسی خوراک خوردن
leg of mutton	دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
lamb	بره
lamb	گوشت بره
lamb	ادم ساده
leg-of-mutton sleeve	آستینپفیبلند
lamb's tongue	[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
persian lamb	گوسفند قره کل
persian lamb	پشم قره کل
state lamb	در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
to keb at a lamb	ازشیردادن به بره خود داری کردن
lamb's lettuce	شیرینگ
as meek as a lamb	بسیارحلیم
as meek as a lamb	بسیار فروتن و بردبار
lamb's fry	دنبلان بره
in two shakes of a lamb's tail <idiom>	باسرعت
dressed	تزئینات
dressed	گچ بری
dressed	سنگ های زینتی
dressed	پوشیده
well-dressed	فردیکهلباسخوبیبهتندارد
dressed in scarlet	جامه سرخ پوشیده
They were dressed all in black.	همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
He got all dressed up and left .	شال وکلاه کردورفت
dressed to kill <idiom>	بهترین لباس را پوشیدن
dressed in scarlet	سرخ پوش
dressed in white	سفیدپوش
dressed up to the nines	هفت قلم ارایش کرده
dressed inred	جامه سرخ پوشیده
he is thinly dressed	کم لباس پوشیده است
dressed inred	قرمز پوش
he is thinly dressed	لباس نازک پوشیده است
sadly dressed	سیاه پوش
sadly dressed	جامه غم پوشیده
she is neatly dressed	جامه اش اراسته و پاکیزه است
she was prettily dressed	جامه قشنگ پوشیده بود
dressed in white	لباس سفیدپوشیده
to be dressed to kill	طوری لباس پوشیدن برای دلبری
dressed up to the nines	با دقت لباس پوشیده
to come dressed in your wedding finery	با لباس عروسی آمدن
dressed to the nines (teeth) <idiom>	زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
She was dressed in the latest fashion .	آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
To be dressed in black. To go into mourning.	سیاه پوشیدن ( عزاداری )