Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
natural group	گروه طبیعی
Other Matches
natural	نمایش ارقام دهدهی به صورت الگوبیتی
natural	سرشتی
natural	نهادی
natural	ذاتی فطری
natural	جبلی
natural	بدیهی
natural	مسلم استعداد ذاتی
natural	احمق
natural	دیوانه عادی
natural	ذاتی
natural	فطری
natural	قهری
natural	حرکت در عنوان
natural	زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
natural right	حق طبیعی
natural	طبیعی
natural philosophy	پزشکی
natural logarithm	لگاریتم طبیعی
natural law	حقوق طبیعی
natural language	زبان طبیعی
natural horizon	horizon visible
natural historian	تاریخ نویس
natural habitat	بوم طبیعی
natural rubber	کائوچو
natural guardianship	ولایت قهری
natural abundace	فراوانی طبیعی
natural logarithm	لگاریتم نپری
natural magnet	مغناطیس طبیعی
natural monopoly	انحصار طبیعی
natural philosopher	فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
natural philosopher	حکیم مادی
natural phenomena	حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
natural phenomena	اثار طبیعی
natural persons	اشخاص طبیعی
natural person	شخص حقیقی
natural person	شخص طبیعی
natural order	نظم طبیعی
natural or born f.	خل مادرزاد
natural obstacle	مانع طبیعی
natural number	عدد طبیعی
natural number	عددطبیعی
natural agents	عوامل طبیعی
natural asphalt	اسفالت طبیعی
natural frequency	بسامد طبیعی
natural economy	اقتصاد طبیعی
natural foundation	پی طبیعی
natural form	وضع بدن هنگام تیراندازی
natural excitation	تحریک طبیعی
natural erosion	فرسایش طبیعی
natural erosion	فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
natural erosion	فرسایش نابهنجار
natural english	گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
natural endowments	بخششهای طبیعت
natural endowments	موهبت طبیعی
natural endowment	موهبت طبیعی
natural economy	اقتصاد غیرپولی
natural frequency	فرکانس طبیعی
natural guardian	ولی قهری
natural asphalt	قیر طبیعی
natural bed	بستر طبیعی
natural capacity	فرفیت طبیعی
natural child	بچه نامشروع
natural child	طفل حرامزاده
natural competition	رقابت طبیعی
natural disaster	بلایای طبیعی
natural disaster	حوادث طبیعی بد
natural easement	حق ارتفاق طبیعی
natural ground	زمین طبیعی
natural rubber	لاستیک طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
natural philosophy	طبابت
natural silk	ابریشم طبیعی
natural slate	سنگ لوح
natural silk	ابریشم طبیعی
natural resin	صمغ طبیعی
natural reserves	ذخائر طبیعی
natural recharge	تغذیه طبیعی
natural recalculation	محاسبه مجدد طبیعی
natural childbirth	زایمان طبیعی
natural vibration	نوسان ازاد
natural selection	فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
natural sources	منابع طبیعی
natural ventilation	تهویه طبیعی
natural vibration	نوسان طبیعی
natural fiber	الیاف طبیعی [مثل پشم، پنبه و ابریشم]
natural dyes	رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
natural color	رنگ ذاتی جسم
Let it take its natural cours.	بگذارید کار جریان طبیعی اش را طی کند
natural sponge	اسفنجطبیعی
natural arch	کمانطبیعی
natural color	رنگ طبیعی
natural year	سال طبیعی
natural wavelength	طول موج طبیعی
natural selection	انتخاب طبیعی
natural resources	منابع طبیعی
natural puzzolane	سیمان طبیعی یا پوزلان
natural philosophy	دارو
natural products	مواد طبیعی
natural purification	پالایش طبیعی
natural sciences	علوم طبیعی
natural philosophy	طب
natural philosophy	درمان
natural history	تاریخ طبیعی
natural gas	گاز طبیعی
natural philosophy	کار کن مسهل
liquified natural gas	گاز مایع طبیعی
Observation of natural phenomena .	ملاحظه پدیده های طبیعی
moderator: natural water	شاخصآبطبیعی
natural gas firing	سوخت گاز طبیعی
to die a natural death	در اثر مرگ طبیعی مردن
natural rate hypothesis	هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
fuel: natural uranium	سوختاورانیمطبیعی
natural language processing	پردازش زبان طبیعی
natural rate of interest	نرخ بهره طبیعی
natural rate hypothesis	فرضیه نرخ طبیعی
natural ground level	تراز زمین طبیعی
natural rock asphalt	سنگ قیر
natural unemployment rate	نرخ بیکاری طبیعی
natural rate of growth	نرخ رشد طبیعی
natural water table	سطح ایستابی طبیعی
natural dispostion of the heart	فطرت
price as natural ice	یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
natural rate hypothesis	فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
I am a great believer in using natural things for cleaning.	من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
t group	گروه T
we group	گروه خودی
in group	گروه خودی
out group	برون گروه
t group	گروه حساسیت اموزی
group	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group	جمعیت گروه بندی کردن
group	دسته دسته کردن
group	جمع شدن
group	گروه رزمی
group	کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group	نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group	مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group	جمع کردن چندین وسیله با هم
group	مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group	ناوگروه
group	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group	جمع اوری چندین چیز با هم
group	دسته بندی کردن
group	طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group	مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group	دسته
group	گروه
group	انجمن
group	شیعه
group	حزب
point group	گروه نقطهای
pile group	دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
phosphoryl group	گروه فسفریل
norm group	گروه هنجار
open group	گروه باز
carboxylic group	کروه کربوکسیلی
primary group	گروه نخستین
blood group	تعیین کردن
aiming group	دستگاه مثلث گیری
air group	گروه هوایی
alkyl group	گروه الکیل
alkyl group	گروه الکیلی
amino group	گروه امینی
armor group	گروه زرهی
armor group	گروه زره تانک
army group	گروه ارتش
aiming group	عوامل مثلث گیری
acidic group	گروه اسیدی
acidic group	گروه اسید
blood group	گروه خونی
air group	گروه هوایی یک ناو
blood group	گروه خون
peer group	گروه همسالان
group therapy	گروه درمانی
abelian group	گروه ابلی
acid group	گروه اسید
acid group	گروه اسیدی
artillery group	گروه توپخانه
product group	کالاهی مشابه
sporadic group	گروه نامنظم [ریاضی]
business group	شرکت سهامی [شرکت]
splinter group	گروهجداییطلب
noun group	گروهکلمات
interest group	علایقگروهی
group practice	گروهپزشکی
cyclic group	گروه دوری [ریاضی]
finite group	گروه متناهی [ریاضی]
Group theory	نظریه گروه ها [ریاضی]
management group	ائتلاف تجاری
management group	ائتلاف چند شرکت
extra-group	ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
age group	گروه سنی
age group	گروه سالخور
ginger group	افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
adverbial group	گروه قیدی
pressure group	گروه فشار
standardization group	گروه معیاریابی
spelling group	حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
side group	گروه جانبی
shot group	گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com