Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
natural rate hypothesis	فرضیه نرخ طبیعی
natural rate hypothesis	فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
natural rate hypothesis	هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
Other Matches
natural unemployment rate	نرخ بیکاری طبیعی
natural rate of growth	نرخ رشد طبیعی
natural rate of interest	نرخ بهره طبیعی
hypothesis	فرض
hypothesis	فرضیه
hypothesis	قضیه فرضی نهشته
hypothesis	برانگاشت
hypothesis	پنداشت
hypothesis	انگارش
validation of a hypothesis	اعتبار یک فرضیه
planetesimal hypothesis	فرضیه ذرات سیارهای
prerecognition hypothesis	فرضیه پیش شناخت
null hypothesis	فرضیه اولیهای که مورد ازمون قرارمیگیرد
reject a hypothesis	فرضیهای را رد کردن
drainage hypothesis	فرضیه زهکشی
hypothesis testing	فرضیه ازمایی
null hypothesis	فرضیه صفر
alternative hypothesis	فرضیه مقابل
validation of a hypothesis	تحقق پذیری یک فرضیه
contraction hypothesis	فرضیه انقباض
continuum hypothesis [CH]	فرضیه پیوستار [ریاضی]
whorf's hypothesis	فرضیه وورف
relative income hypothesis	بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
relative income hypothesis	فرضیه درامد نسبی
permanent income hypothesis	این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
permanent income hypothesis	فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
relative income hypothesis	براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
neb hypothesis or theory	فرض غباری یا سحابی فرض لاپلاس
permanent income hypothesis	مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
absolute income hypothesis	فرضیه درآمد مطلق
natural	ذاتی فطری
natural	قهری
natural	ذاتی
natural	حرکت در عنوان
natural	جبلی
natural	زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
natural	نمایش ارقام دهدهی به صورت الگوبیتی
natural	نهادی
natural	سرشتی
natural	طبیعی
natural	بدیهی
natural	مسلم استعداد ذاتی
natural	احمق
natural	دیوانه عادی
natural	فطری
natural right	حق طبیعی
natural arch	کمانطبیعی
natural abundace	فراوانی طبیعی
natural agents	عوامل طبیعی
natural asphalt	اسفالت طبیعی
natural asphalt	قیر طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
natural capacity	فرفیت طبیعی
natural child	بچه نامشروع
natural child	طفل حرامزاده
natural competition	رقابت طبیعی
natural recalculation	محاسبه مجدد طبیعی
natural resources	منابع طبیعی
natural childbirth	زایمان طبیعی
natural selection	فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
natural selection	انتخاب طبیعی
natural history	تاریخ طبیعی
natural gas	گاز طبیعی
natural sciences	علوم طبیعی
natural recharge	تغذیه طبیعی
natural reserves	ذخائر طبیعی
natural resin	صمغ طبیعی
natural endowments	موهبت طبیعی
natural endowments	بخششهای طبیعت
natural english	گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
natural erosion	فرسایش نابهنجار
natural erosion	فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
natural erosion	فرسایش طبیعی
natural excitation	تحریک طبیعی
natural form	وضع بدن هنگام تیراندازی
natural foundation	پی طبیعی
natural frequency	بسامد طبیعی
natural philosopher	فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
natural endowment	موهبت طبیعی
natural economy	اقتصاد غیرپولی
natural economy	اقتصاد طبیعی
natural disaster	بلایای طبیعی
natural silk	ابریشم طبیعی
natural slate	سنگ لوح
natural sources	منابع طبیعی
natural disaster	حوادث طبیعی بد
natural ventilation	تهویه طبیعی
natural vibration	نوسان طبیعی
natural vibration	نوسان ازاد
natural bed	بستر طبیعی
natural year	سال طبیعی
natural easement	حق ارتفاق طبیعی
natural wavelength	طول موج طبیعی
natural frequency	فرکانس طبیعی
natural fiber	الیاف طبیعی [مثل پشم، پنبه و ابریشم]
natural phenomena	اثار طبیعی
natural persons	اشخاص طبیعی
natural person	شخص حقیقی
natural person	شخص طبیعی
natural order	نظم طبیعی
natural philosophy	پزشکی
natural or born f.	خل مادرزاد
natural obstacle	مانع طبیعی
natural number	عدد طبیعی
natural number	عددطبیعی
natural products	مواد طبیعی
natural rubber	لاستیک طبیعی
natural rubber	کائوچو
natural dyes	رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
natural color	رنگ ذاتی جسم
natural color	رنگ طبیعی
natural silk	ابریشم طبیعی
natural philosopher	حکیم مادی
natural philosophy	طبابت
natural philosophy	کار کن مسهل
natural phenomena	حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
natural philosophy	دارو
natural philosophy	درمان
natural philosophy	طب
natural monopoly	انحصار طبیعی
natural magnet	مغناطیس طبیعی
natural language	زبان طبیعی
natural horizon	horizon visible
natural historian	تاریخ نویس
natural habitat	بوم طبیعی
natural guardianship	ولایت قهری
natural guardian	ولی قهری
natural group	گروه طبیعی
natural ground	زمین طبیعی
natural logarithm	لگاریتم طبیعی
natural law	حقوق طبیعی
natural purification	پالایش طبیعی
Let it take its natural cours.	بگذارید کار جریان طبیعی اش را طی کند
natural logarithm	لگاریتم نپری
natural puzzolane	سیمان طبیعی یا پوزلان
natural sponge	اسفنجطبیعی
natural rock asphalt	سنگ قیر
natural language processing	پردازش زبان طبیعی
price as natural ice	یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
natural gas firing	سوخت گاز طبیعی
fuel: natural uranium	سوختاورانیمطبیعی
moderator: natural water	شاخصآبطبیعی
natural ground level	تراز زمین طبیعی
to die a natural death	در اثر مرگ طبیعی مردن
natural dispostion of the heart	فطرت
Observation of natural phenomena .	ملاحظه پدیده های طبیعی
natural water table	سطح ایستابی طبیعی
liquified natural gas	گاز مایع طبیعی
I am a great believer in using natural things for cleaning.	من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
first rate	درجه اول
first rate	عالی
rate of changes	نرخ تغییرات
first rate	نخستین درجه
through rate	نرخ حمل سراسری
second rate	درجه دو
rate	ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate	حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate	بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate	مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rate	تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
first-rate	ممتاز
rate	اهنگ
rate	تندی سرعت عوارض
second rate	وسط
second rate	جنس پست
second-rate	درجه دو
through rate	نرخ کامل
to rate up	بیمه زیاد گرفتن از
at the rate of	از قرار
at that rate	در این صورت
at any rate	درهر صورت
at any rate	در هر حال
first-rate	عالی
third-rate	درجه سه
third-rate	پست
third-rate	درجه سوم
third rate	پست
third rate	درجه سوم
rate	نرخ [درصد]
second-rate	جنس پست
second-rate	وسط
rate	پایه
rate	اندازه نسبت
rate	قرار
rate	درجه بندی کردن
rate	درصد
rate	شمردن
rate	بر اوردکردن
rate	نرخ بستن بر بها گذاشتن بر
rate	سرعت ارزیابی کردن
rate	میزان
rate	منوال
rate	روش طرز
rate	سرعت
rate	نرخ
rate	درچند
rate	سرعت کار
rate	میزان مهارت شدت تغییرات
rate	بها

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com