English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
negative transfer انتقال منفی
Other Matches
negative g گرانش منفی
negative منفی
negative به معنای
negative سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative با بیان علامت منفی کنار عدد
negative عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
negative رد یا تکذیب یا انکار کردن
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative خنثی کردن
negative منفی کردن
negative معکوس
negative نخیر
electro negative وابسته به برق منفی
negative modulation تحمیل منفی
negative logic منطق منفی
negative ion یون منفی
negative induction القای منفی
negative glow روشنی منفی
false negative منفی کاذب
negative geotropism رشدباگریزازجاذبه
negative film فیلم منفی
negative feeder سیم تغذیه منفی
he returned a negative پاسخ منفی داد
he returned a negative گفت نه
electro negative دارای برق منفی
negative peaking اوج دهندگی منفی
negative relation رابطه معکوس
negative relation رابطه منفی
negative reinforcement تقویت منفی
negative prescription مرور زمان اسقاط حق
negative prescription مرور زمان مسقط
negative practice تمرین منفی
negative potential پتانسیل منفی
negative post قطب مدار منفی
negative pole قطب منفی
negative pole قطب منفی مغناطیس
negative plate صفحه منفی
negative reward پاداش منفی
negative feedback پسخوردمنفی
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
negative altitude ارتفاع غلط است
negative altitude ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
negative balance مانده منفی
negative correlation همبستگی معکوس
negative bias ولت شبکه منفی
negative brush زغال منفی
negative caster گردش معکوس
negative charge بار منفی
negative conductor سیم منفی
negative lead سیم منفی
negative wire سیم منفی
negative diheral تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
negative feedback پسخورد کاهنده
negative feedback فیدبک منفی
negative feedback واخوراند منفی
negative feedback بازخوردمنفی
negative externalities پی امدهای نامطلوب خارجی
negative externalities زیانهای خارجی
negative element سازه منفی
negative electrode الکترد منفی
negative electricity برق منفی
negative electricity الکتریسیته منفی
negative acceleration شتاب منفی
negative correlation همبستگی منفی
to instigate something [negative] اغوا کردن [کار بدی]
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
negative reply پاسخ رد
non-negative integer عدد طبیعی [ریاضی]
negative modulation پخش منفی
take stock in (usually negative) <idiom> باورداشتن
sit right (negative) <idiom> غیر قابل قبول
negative region منطقهبارمنفی
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
to instigate something [negative] بر انگیختن [کار بدی]
other than [usually used in negative sentences] <adv.> به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] گرفتار کردن
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
negative meniscus نگاتیو
negative contact اتصالنگاتیو
negative terminal پایانه منفی
double negative نفی اندر نفی
double negative دو منفی
negative tropism محرک گریزی
negative terminal قطب مدار منفی
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
negative stability پایداری منفی
negative slope شیب منفی
negative skewness عدم قرینگی منفی
negative skewness چولگی منفی
negative signe علامت منفی
negative side بخش منفی
negative transmission پخش منفی
negative virtue پرهیز از بدی
negative carrier محلقرارگیرینگاتیو
to instigate something [negative] تحریک کردن [کار بدی]
the answer is in the negative پاسخ ان منفی است
return a negative پاسخ منفی دادن
negative voice رای مخالف دادن
negative voice قدغن کردن
negative voice رای مخالف رد کردن
negative voice منع نشانه مخالفت
negative voice رد
negative voice حق رد
negative saving پس انداز منفی
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer احاله
transfer کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer تغییر دستور یا کنترل
transfer دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer پهلو- رفت
transfer بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer حواله
transfer سند انتقال یا واگذاری
transfer واگذاری
transfer تغییر دستورات یا کنترل
transfer واگذاری نقل
transfer ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer تغییر سمت دادن لوله
transfer زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer ورابردن
k , transfer ضریب کای برد
k , transfer ضریب تصحیح برد توپ
transfer ورابری
transfer زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer انتقال دادن
transfer واگذار کردن
transfer منتقل کردن
transfer انتقال
transfer واگذاری تحویل
transfer نقل
transfer سند انتقال انتقالی
negative tax plan برنامه مالیات منفی
negative tax plan طرح مالیات منفی
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
put (something) past someone (negative) <idiom> ازکار شخص متعجب شدن
negative static stability ناپایداری ایستای منفی
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
negative income tax مالیات بر درامد منفی
negative bending moment لنگر خمشی منفی
negative movement reflex بازتاب گریز
negative photo plane سطح افق شیشه عکس
negative photo plane افق شیشه عکاسی
negative cotton effect پدیده منفی کاتن
negative acknowledge character کاراکتر تصدیق منفی
blood factor negative Rhمنفی
negative plate strap طنابصفحهنگاتیو
positive/negative junction نقطهاتصالمثبت
positive/negative junction منفی
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer of technology انتقال تکنولوژی
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer operation عمل انتقال
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer of obligation حواله مدنی
transfer orbit مدار انتقال
transfer of learning انتقال یادگیری
transfer of capital انتقال سرمایه
transfer molding ریخته گری انتقالی
transfer molding قالب ریزی انتقالی
transfer medium رسانه انتقال
transfer machine دستگاه انتقال
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer line خط انتقال
transfer payments پرداختهای انتقالی
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer time زمان انتقال
transfer canal کانالانتقال
transfer port دریچهانتقال
transfer scale پایهانتقال
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
transfer mold قالب گیری انتقالی
transfer table میز انتقال
transfer switch کلید انتقال
transfer station محل اعزام افراد
transfer station محل انتقال افراد
credit transfer پرداخت ازطریق انتقال
transfer resistor ترانزیستور
transfer reaction واکنش انتقالی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
credit transfer انتقال اعتبار
transfer rate نرخ انتقال
transfer time مدت انتقال
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
deed of transfer سند انتقال
collect transfer بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
block transfer انتقال بلوک
block transfer انتقال کندهای
transfer of training انتقال اموزش
positive transfer انتقال مثبت
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
technology transfer انتقال تکنولوژی
conditional transfer انتقال شرطی
deed of transfer انتقال نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com