Dictiornary-Farsi | nerve bundle | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 134 (7 milliseconds)

English	Persian
nerve bundle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]


Other Matches

bundle	بقچه
bundle	بقچه [کاموا ]
bundle	دسته پول
bundle up <idiom>	لباس گرم وپوشیده
bundle	بقچه کلاف پشم یا پنبه
bundle	کانون [کاموا]
bundle up	زیادلباس پوشیدن
bundle off out	بارسفر بستن
bundle off out	بشتاب رفتن
bundle up	جامه گرم دربرکردن
bundle	کانونی کردن
bundle	دسته
bundle	بصورت گره دراوردن بقچه بستن
bundle	دسته کردن
bundle	مجموعه
bundle	بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundle	بسته
bundle	تعدادی فیبر نوری که کنار هم جمع شده اند
bundle	فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundle	افزودن نرم افزار
bundle	دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundle	متمرکز کردن دسته کردن دسته
door bundle	بارهای دستی
door bundle	بار پرتابی همراه با چترباز
door bundle	بار همراه
bundle of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
make a bundle <idiom>	پول زیادی درآوردن
fuel bundle	متمرکزکنندهسوخت
urban bundle	بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
cingulum bundle	دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
nerve	پی
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
nerve	عصب
to get on one's nerve	کوک کردن
to get on one's nerve	عصبانی کردن
have a nerve <idiom>	پر رو شدن
nerve	رشته عصبی
nerve	وتر طاقت
nerve	قدرت
nerve	قوت قلب دادن نیرو بخشیدن
to nerve oneself	طاقت اوردن
nerve gas	گاز اعصاب
radial nerve	پی زندزبزین
nerve gases	گاز اعصاب
axillary nerve	عصبجانبی
cochlear nerve	عصب
to nerve oneself	دل به خود دادن
to nerve oneself	قوت قلب پیدا کردن
radial nerve	عصب زنداعلی
sciatic nerve	عرق النسا
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
sympathetic nerve	عصب سمپاتیک
spinal nerve	عصب نخاعی
sensory nerve	عصب حسی
sciatic nerve	بی عرق النسا
cochlear nerve	حلزونگوش
digital nerve	عصبانگشتی
nerve fascicle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve centres	مرکز فرمان
You sure have a nerve to ask become a director.	آخر تورا چه ره ریاست
vestibular nerve	عصبدهلیزی
ulnar nerve	عصبزندزبرین
tibial nerve	عصبدرشتنی
sural nerve	عصبوابستهبهساقپا
saphenous nerve	عصبسافنوس
obturator nerve	عصبآبتوراتور
nerve termination	عصبانتهایی
median nerve	عصبمیانی
ilioinguinal nerve	عصبایلیونگینال
gluteal nerve	اعصابسمتچپ
iliohypogastric nerve	عصبایلیوپکستیویک
femoral nerve	اعصابسمتراست
quditory nerve	عصب سامعه
nerve racking	خسته کننده اعصاب
glossopharyngeal nerve	عصب زبانی- حلقی
hypoglossal nerve	عصب زیرزبانی
motor nerve	عصب حرکتی
nerve agent	عامل شیمیایی عصبی
nerve agent	گازعصب
nerve block	وقفه عصبی
nerve cell	یاخته عصبی
nerve cell	سلول عصبی
nerve cell	نرون
nerve center	مرکز عصبی
nerve center	مرکزفرماندهی
facial nerve	عصب صورتی
depressor nerve	عصب کندساز
cranial nerve	عصب جمجمهای
nerve racking	دشوار
nerve-racking	خسته کننده اعصاب
nerve-racking	دشوار
nerve centre	مرکز فرمان
abducens nerve	عصب حرکتی خارجی چشم
accessory nerve	عصب شوکی
accessory nerve	عصب فرعی
acoustic nerve	عصب شنوایی
auditory nerve	عصب شنوایی
cranial nerve	عصب دماغی
cranial nerve	عصب کاسه سر
cranial nerve	عصب جمجمه
nerve current	جریان عصبی
quditory nerve	پی شنوایی
trigeminal nerve	عصب سه قلو
trochlear nerve	عصب قرقرهای
trochlear nerve	عصب اشتیاقی
vagus nerve	عصب واگ
vagus nerve	عصب ریوی-معدی
vestibulocochlear nerve	عصب دهلیزی- حلزونی
olfactory nerve	عصب شامه
olfactory nerve	پی بویایی
olfactory nerve	عصب بویایی
optic nerve	عصب باصره
optic nerve	عصب بینایی
pathetic nerve	پی بکری
pathetic nerve	عصب اشتیاقی
pneumogastric nerve	پی با عصب شش و معده
oculomotor nerve	عصب حرکتی عمومی چشم
nerve path	گذرگاه عصبی
nerve fibre	تار عصبی
nerve plexus	شبکه عصبی
nerve ending	پایانه عصبی
nerve tissue	بافت عصبی
nerve deafness	کری عصبی
nerve wrack	خسته کننده اعصاب
nerve wrack	دشوار
nerve impulse	تکانه عصبی
superficial peroneal nerve	اعصابسطحیساقپا
free nerve ending	پایانه ازاد عصب
deep peroneal nerve	عصبمیانیپرونال
common peroneal nerve	عصبوابستهبهنازکنی
minor sciatic nerve	عصبسیاتیککوچک
lateral cutaneous femoral nerve	عصبکوتانئوسراستکناری
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk .	تو یکی دیگه حرف نزن !