Dictiornary-Farsi | night blind | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
night blind	شبکور


Other Matches

The blind can not lead the blind. <proverb>	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom>
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind	چشمک زدن علامت دادن
blind	چراغ اعلام خطر
blind	چراغ چشمک زن
blind	در پوش
to go it blind	بی گداربه اب زدن
blind	هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind	مخفی گاه
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
blind	کمینگاه
blind	طاقنما
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]
to go it blind	بی پرواکاری راکردن
blind	کور کردن
blind	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind	سنگر
blind	پناه
blind	:چشم بند
blind	پرده
to be blind to	ندیدن
to be blind to	نفهمیدن
blind	: کور
blind	نابینا
blind	تاریک ناپیدا
blind	غیر خوانایی
blind	بی بصیرت
blind	اغفال کردن
blind	گرفتن
blind	درز یاراه
blind	خیره کردن
blind	:کورکردن
blind window	پنجره نما
blind zone	منطقه کور
born blind	کور مادرزاد
blind valley	کور دره
hoodman blind	اوباش
color blind	رنگ کور
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
day blind	روزکور
blind storey	تریبون کلیسا
gravel blind	تقریبا کور
blind transportation	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind transportation	ارسال یک جانبه
blind stiteh	کور نخبه
blind of one eye	یک چشم
blind one eye	از یک چشم کور
blind pass	پاس بدون دید یار
blind pass	پاس کور
blind pass	کالیبر کور
blind pipe	لوله غیرمشبک
blind pipe	لوله کور
blind rivet	پرچ کور
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search	جیستجوی بی نتیجه
blind side	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
murphy blind	چشم بند اسب
strike blind	با ضربه کور کردن
To know someone blind spots.	رگ خواب کسی را بدست آوردن
sun blind	پرده پنجره
colour blind	کوررنگ
blind drunk	مستمخمور
Roman blind	درپرشرومانی
blind cloth	پردهکرکره
double blind	دوسوکور
ventilation blind	پیش پنجره
word-blind	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
moon blind	دچار اماس نوبتی
moon blind	روزبین
sand blind	دارای چشم تار
snow blind	برف کور
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
hoodman blind	گردن کلفت
hoodman blind	لوطی
hoodman blind	مرد کلاهدار
snow blind	برف کوری
moon blind	شبکور
spanish blind	دریچه کرکرهای
stone blind	کاملا کور
sun blind	سایبان
blind nut	مهره کور
Venetian blind	پنجره کرکره
blind circuit	مدار یک طرفه
blind hole	سوراخ مسدود
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind bridle	لگام چشمبنددار
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind alleys	شاخه بن بست
blind arcade	طاقنما
blind analysis	تحلیل بی نام
blind a lley	کوچه بن بست
blind spot	نقطه کور
blind spot	نقطه ضعف
blind spots	نقطه کور
blind spots	نقطه ضعف
blind circuit	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal	زغال سنگ بی شعله
blind gate	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole	سوراخ کور
blind keyboard	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind alley	کوچه بن بست
blind alley	شاخه بن بست
blind matching	همتاسازی بی نام
blind fold	با چشم بسته
blind fold	کورکردن
blind dialling	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind alleys	کوچه بن بست
blind flange	فلانژ سرپوشیده
blind flange	فلانژ کلاهک
blind fold	چشم بستن
blind diagnosis	تشخیص بی نام
He is blind in the left eye .	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
to turn a blind eye to something	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something	چیزی را نادیده گرفتن
blind man's buff	چشم بندانک
blind man's buff	از من داری
To lose ones sight . To go blind.	کور شدن
blind mans buff	چشم بندی چشم بندانک
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
blind copy receipt	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
blind carbon copy	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind mans buff	ازمن داری
double blind method	روش بی نام مضاعف
The illiterate person is blind . <proverb>	بیسواد کور است .
all night	در تمام شب
first night	گشایش شب
at night	شب هنگام
to night	امشب
all night	همه شب
at night	در شب
he went by night	شبانه رفت
his almost night	تقریباشب است
To take a night off .	یک شب از کار مرخصی گرفتن
night	غروب
first night	شب اول
first night	شب افتتاح
night	شب
night	تاریکی
last night	دیشب
last night	شب گذشته
d. and night	شبانه روز
d. and night	شب و روز
the night before last	پریشب
his almost night	نزدیک شب است
night	شب هنگام برنامه شبانه
To overlook. To turn a blind eye.	چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
To turn a blind eye to something. To overlook something.	چیزی را نادیده گرفتن
In is an affair of the heart . Love is blind .	کار کار دل است
Good night	شامگاهان نیکو
night walker	کسیکه در خواب راه میرود
the deep of night	دل شب
night vision	دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
night vision	دید در شب
night migrant	شب کوچنده [پرنده شناسی]
night vision	دید شب
the third watch of the night	پاس سوم شب
the night is yet young	تازه سرشب است
night walker	فاشق شبگرد
queen of night	نام الهه ماه وشکار
fly-by-night <idiom>	نامطمئن (کار،شفل)
queen of night	سیم نقره
queen of night	زن شکارکن
night watch	پاسبان شب گزمه
night watch	پاس شب
night walker	یکجورکرم بزرگ
we made a night of it	چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
what a night we made of it	چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
opening night	شباولیناجراییکقطعههنری
stag night	مهمانیمردانهکهفردایروزعروسیبرگزارمیشود
I had a dream last night.	دیشب خواب دیدم
Good night.	شب بخیر
He vanished into the night.	در سیاهی شب نا پدید گشت
On Sunday night.	شب یکشنبه
Can you stay over night?	می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
Where do you want to go this time of night ?	این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
I went hungry last night .	دیشب گرسنه ماندم
Could you put us up for the night ?	ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
night shift	شیفتشب شبکار
night porter	پذیرششبهتل
accommodation for the night	خوابگاه برای یک شب
I was up all night in my bed.	من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
one-night stand	نمایش یک شبه
one-night stand	برنامهی یک باره
one-night stand	تک برنامه
one-night stand	رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stands	نمایش یک شبه
one-night stands	برنامهی یک باره
one-night stands	تک برنامه
one-night stands	رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
What is the price per night?	قیمت برای یک شب چقدر است؟
bonfire night	شبپنجمنوامبرکهدرآنجشنوآتشبازیبرپامیکنند
day and night <idiom>	شب وروز پشت سرهم