English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 34 (6 milliseconds)
English Persian
non resident غیر مقیم
non resident مقیم موقتی
Search result with all words
resident مقیم
resident مستقر
resident ساکن
resident در جائی سکونت داشتن
resident سکنه
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
resident ما برای یک شرکت کار کند
resident که همیشه درکامپیوتراست
non-resident غیرمقیم
non-resident مقیم موقتی
memory resident program برنامه مقیم در حافظه
minister resident سفیر مقیمی که زیردست سفیرتام الاختیاراست
minister resident وزیر مقیم
minister resident صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
resident engineer مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
resident loader بارکننده مقیم
resident program برنامه مقیم
resident school مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
resident segment قطعه مقیم
terminal and stay resident program برنامه مقیم پایانی ایستا
terminate and stay resident program برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
resident <adj.> محل زندگی
first year resident [American English] انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
non-resident citizen [American E] شهروند غیر مقیم
non-resident alien [NRA] بیگانه غیر مقیم
non-resident partner شریک غیر مقیم [اقتصاد]
non-resident shareholder سهامدار غیر مقیم
non-resident company [British E] شرکت غیر ساکن
non-resident corporation [American E] شرکت غیر ساکن
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com