Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
notary office
محضر
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
Search result with all words
notary public office
دفتر
notary public office
اسنادرسمی
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
Other Matches
notary
سردفتر اسناد رسمی
notary
سر دفتر اسناد رسمی
notary assistant
دفتر یار
notary public
دفتر ثبت
notary public
صاحب محضر
notary public
دفتر اسناد رسمی
notary officer
محضردار
notary fees
حق التحریر
notary public
سردفتر اسناد رسمی
registered by a notary public
محضری
registered by a notary public
ثبتی
notary's public assistant
دفتریار
office
کامپیوتر کوچک
to r. any one in an office
کسی رادوباره به منصبی گماشتن
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
in office
در دفتر
office
مناسب برای استفاده در شرکت
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
office
اشتغال
Near our office .
نزدیک اداره ما
to i. anyone with an office
به کسی منصب دادن
office
منصب
office
دفتر
office
دفتر کار
office
محل کار اداره
office
خدمت
office
کار وفیفه
office
مسئولیت احرازمقام
office
مقام
office
شغل
office
اداره
office
محل کار
office
وفیفه
office
اطاق دفتر
office
اطاق
office
شغل عمومی
printing office
چاپخانه
record office
اداره بایگانی کل
office hours
ساعات اداری
period of office
دوره تصدی
registered office
اقامتگاه قانونی شرکت
removal from office
عزل
office copy
رونوشت مصدق
site office
دفتر ساختمانی
site office
دفتر مشاوراملاک
stationery office
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office
شعبه دفتر اصلی
purchasing office
دفتر خرید
purchasing office
قسمت خرید
office manager
رئیس دفتر
office of records
دفتر بایگانی
office of records
بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
office of the future
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office work
کار اداری
paperless office
اداره بی کاغذ
patent office
اداره ثبت اختراعات
office manager
رئیس اداره
police office
کلانتری
police office
پاسگاه پلیس
office hours
ساعات کار
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
ticket office
باجه فروش بلیت
information office
دفتر اطلاعات
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the post office?
پستخانه کجاست؟
booking office
باجه رزرو بلیت
ticket office
باجه بلیت فروشی
booking office
باجه فروش بلیت
government office
اداره دولتی
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
office chair
مبل اداری
office chair
صندلی اداری
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
the relevant office
اداره مسیول
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
office-holder
دیوان سالار
office-holder
صاحب مقام
office-holder
کارمند دولت
office-holder
صاحب منصب دولت
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
ticket office
باجه
ticket office
محل فروش بلیت
the foreign office
وزارت خارجه
tenure of office
زمامداری
office-holder
دیوان گر
office-holders
صاحب منصب دولت
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
sorting office
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
placement office
موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
booking office
گیشهفروشبلیط
office tower
برجکارهایاداری
office-holders
دیوان گر
office-holders
دیوان سالار
office-holders
صاحب مقام
office-holders
کارمند دولت
tenure of office
تصدی
office computer
کامپیوتر اداری
register office
اداره ثبت احوال
census office
دایره سجل و احوال
census office
اداره امار و ثبت احوال
central office
دفتر مرکزی
central office
مرکز تلفن
central office
تلکس و تلگراف
war office
وزارت جنگ
drawing office
دفتر نقشه کشی
drawing office
دفتر طراحی
during his tenure of office
درمدت تصدی او
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
end office
دفتر انتهایی
end office
شعبه جز
engineering office
دفتر مهندسی
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
exchange office
مرکز تلفن خودکار
finance office
اداره دارایی
cash office
صندوق
Foreign Office
وزارت امور خارجه
office automation
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
Home Office
وزارت کشور
Home Office
وزارت داخله
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box office
باجه بلیط فروشی
post office
پستخانه
post office
اداره مرکزی پست
post office
محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
registry office
اداره ثبت
audit office
دفتر حسابرسی
audit office
اداره حسابرسی
automated office
دفتر خودکار
branch office
شعبه
branch office
دفتر شعبه
cash office
دایره صندوق
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
good office
مساعی جمیله
lawyer's office
دفتر وکالت
office boy
فراش
investiture with an office
اعطای منصب
office boy
پیشخدمت
investiture with an office
برگماری بکار
office attorney
وکیل دفتر
lawyer's office
دارالوکاله
jack in office
ادم باد درسرکه تازه بمقام
jack in office
رسیده است
job office
دفتر کارگاه
main office
مرکز اصلی
labour office
اداره کارگزینی
inquiry office
دفتر اطلاعات
intermediate office
مرکز میانی
office building
ساختمان اداری
head office
اداره مرکزی
head office
دفتر مرکزی
governor's office
فرمانداری
holy office
جامعه راهبان ومومنین
land office
اداره املاک وثبت اراضی
office bearer
بعدا پرسیده شود
india office
وزارت هند
india office
اداره امورهندوستان
inquiry office
اداره خبر گیری
intelligence office
دفتر اطلاعات
intelligence office
دفتر راهنمایی
administrative contracting office
دفتراداری
natary public's office
محضر
administrative contracting office
دفتر استخدام کارگزینی
Home Office
[British E]
دفتر وزارت کشور
main center office
مرکز اصلی ارتباطات
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
Home Office
[British E]
دفتر وزارت داخله
Currency exchange office
صرافی
office information system
سیستم اطلاعات اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
army post office
پستخانه نیروی زمینی
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
civil status office
دفتر سجل و احوال
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
head office of company
مرکز اصلی شرکت
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
public prosecutor's office
دادسرا
The hell with the company (office).
گور بابای شرکت ( اداره )
post office order
چک یا حواله پستی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
office of the public prosecutor
دادسرا
lost property office
دفتر اشیای گم شده
left-luggage office
دفتر بار امانتی
Where is the left-luggage office?
دفتر بار امانتی کجاست؟
to marry at a registry office
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
Where is the nearest exchange office?
نزدیکترین صرافی کجاست؟
general posr office
اداره مرکزی پست در لندن
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
Our office is facing (opposite)the restaurant.
دفتر ما روبروی رستوران است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com