English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
oblique shock wave موج ضربهای مایل
Other Matches
shock wave موج ضربهای
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock wave موج ضربت
shock wave موج ضربه
detached shock wave موج ضربهای منفصل
normal shock wave موج ضربهای عمود
oblique طرح حرف عادی کج
oblique عکس مورب
oblique اریب
oblique غیر مستقیم منحرف
oblique حاده یا منفرجه مورب
oblique کج
oblique مورب
oblique مایل کج
oblique مایل
oblique cone مخروط اریب [ریاضی]
oblique projection تصویر مایل
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
oblique bond رج چینی کلاغ پر
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
oblique angle یا باز
oblique weir در تصویر افقی سرریزی استکه تاج ان نسبت به جریان اب مایل باشد
oblique angle زاویه تند
low oblique عکس مایل پایین
external oblique ماهیچهمورببیرونی
oblique question پرسش غیرمستقیم
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
oblique fire اتش مورب
oblique fire اتش جانبی
oblique joint شکستگی کج
oblique section مقطع اریب
oblique rotation چرخش مایل
oblique section برش اریب
oblique section مقطع مایل
oblique plane سطح مورب
oblique projection نمایش اجسامی درروی صفحه بوسیله تصویرمایل
oblique system سیستم مایل
right oblique march میل به راست رو
oblique perspective پرسپکتیو مایل
oblique perspective پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
oblique lattice شبکه مایل
oblique compartment زمین مورب
oblique projection تصویر مورب
oblique section مقطعی که بوسیله صفحه اریب جسم رابرش بدهد
left oblique march میل به چپ رو
mil gridded oblique عکس مایل شبکه بندی شده به مقیاس میلیمی
left oblique march فرمان میل به چپ رو
oblique edged scraper رنده کج
shock حمله غافلگیرانه
shock ضربت
shock صدمه ضربت
shock تصادم
shock تکان سخت خوردن
shock ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock ضربه تکان
shock خرمن
shock توده
shock تشنج سخت
shock ضربت سخت
shock تصادم تلاطم
shock لطمه
shock هراس ناگهانی
shock هول
shock صدمه
shock تکان
shock توده کردن
shock تکان دادن
shock سراسیمه کردن
shock ترساندن
shock ضربه
shock شوک
shock حمله عصبی
shock دچارهراس سخت شدن
shock ضربت سخت زدن تکان سخت خوردن
shock هول وهراس پیدا کردن
shock خرمن کردن
shock head دارای موی فراوان
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
shock inducer دستگاه ضربه زن
shock point نقطه ایجاد زلزله
shock head انبوه گیسو
shock absorber ضربه گیر
shock absorber ضربه پذیر
shock absorber کمک فنر
shock absorber تکانگیر
shock proof ضد ضربه
shock troops گروه تهاجمی
color shock ضربه رنگ
shock excitation تحریک ضربهای
shock tactics انجام کاریباسرعتوباخشونت
electroconvulsive shock ضربه برقی تشنج اور
culture shock کوبهی فرهنگی
culture shock ضربهی فرهنگی
to sustain a shock ضربت خوردن وپایداری کردن
to sustain a shock تکان خوردن ونیفتادن
thermal shock تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
shock troops واحد مخصوص حمله غافلگیرانه
shock troops یکان ضربت
shock therapy درمان با ضربه برقی
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
shock troops گروه حمله
future shock اضطراب دگرگونی
shock hazard خطر تماس
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock روان رنجوری جنگ
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock روان رنجوری جنگ
shock action عمل شوک
shock waves موج ضربهای
shock waves موج ضربه
shock waves موج ضربت
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock concrete بتن ضربهای
shock concrete بتن ضرب دیده
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
shock absorbers تکانگیر
shock action عمل غافلگیری
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
electric shock شوک الکتریکی
electric shock ضربه برقی
shock absorbers کمک فنر
shock absorbers ضربه پذیر
shock absorbers ضربه گیر
hydraulic shock absorber کمک فنر هیدرولیکی
hydraulic shock absorber ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
hydraulic shock absorber ضربه گیر روغنی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
wave موج
the wave دریا
wave off فرود همراه با سایش
to wave away باشاره دست بیرون کردن
To wave at someone. به کسی دست تکان دادن
wave off به زمین ساییده شدن هواپیما
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
new wave نیوویو
wave موج رادیویی
wave موج زدن
wave هیجان
wave خیزاب
wave موجی بودن موج زدن
wave فر موی سر دست تکان دادن
plane wave موج صفحهای
velocity of a wave سرعت پخش موج
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
wave amplitude دامنه موج
the wave heaves خیزاب بلندمیشودومیافتد
stationary wave موج ساکن
to wave farewell باجنباندن دست بدرودگفتن دست خداحافظی تکان دادن
ultrashort wave موج خیلی کوتاه
traveling wave موج رونده
transverse wave موج عرضی
transversal wave موج عرضی
travelling wave موج سیار
wander wave موج سیار
transient wave امواج سیار
transient wave موج سیار
wave train قطار موج
wander wave امواج سیار
sine wave موج سینوسی
sound wave صوت
sound wave موج صوتی
long wave موج بلند
sinusoidal wave موج سینوسی
sky wave موج فضایی
standing wave موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
standing wave موج ساکن
square wave موج چهار گوش
square wave باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
square wave موج مربع
square wave موج مربعی
sky wave امواج اسمانی
sky wave موج یونکرهای
stationary wave موج ایستاده
wave trough نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
wave trap موج ربا
wave radiation تابش موج
wave propagation حرکت موج
wave propagation انتشار موج
wave pressure فشار حاصل از موج
wave period زمان تناوب امواج دریا
wave parameter پارامتر موج
wave of excitation موج تهییج
wave vector بردار موج
wave winding سیم پیچ موجدار
wind wave موج ناشی از باد
to wave one's handkerchief دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن
wave wall دیوارموج
wave height ارتفاعموج
wave clip گیرهفر
wave base سطحموج
translation wave موجبرگردان
seismic wave ارتعاشاتزمینلرزه
standing wave موج ایستاده
wind wave موج باد
wind wave خیز اب ناشی از باد
wave number عدد موج
wave motion انتشار موج
wave motion حرکت موج
wave frequency بسامد موج
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com