English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (7 milliseconds)
English Persian
odds and ends خرت و پرت
odds and ends تکه وپاره
odds and ends چیز باقیمانده
odds and ends <idiom> اشیاء جوروباجور
Other Matches
at odds <idiom> مخالف بودن
odds-on دارای احتمال بیش از 5 درصد
what the odds چه اهمیت دارد
what the odds چه تفاوت میکند
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
odds عدم توافق مغایرت
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
The odds are against him. شانسش خشکیده است.
odds نابرابری
odds فرق
odds احتمال ووقوع
odds تمایل بیک سو احتمالات
odds شانس
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
the odds are in our favour احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
long odds تفاوت زیاد درمسابقه
in the face of such odds با وجود این تفاوت
to make odds even نا برابری ها را از میان بردن
to make odds even اختلافات را تصفیه کردن
i give odds of ten to one rial ده ریال به یک ریال بسته
ends تمام کردن خاتمه دادن
ends پایان
ends میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ends زمین حریف
ends انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends خاتمه
ends انتها
ends خاتمه فرجام
ends اخر
ends کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends غایت
ends خاتمه یافتن
ends سر
ends نوک
ends طرف بپایان رساندن
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends نقط ه آخر یا بخش آخر
ends کد نشان دهنده انتهای خط
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
ends توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends پایان یک دور
dead ends بن بست
fag ends سرتیکهی پارچه
dead ends سر هرز
fag ends تهتیکه
fag ends ته طناب
fag ends طناب ریش
fag ends ته مانده
fag ends وازده
book ends کتابنگهدار
loose ends <idiom> بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
ends yarn نخ های تار
ends space فاصله بین تارها [تراکم تارها]
candle ends ته شمع
loose ends عاطل
loose ends بیکارافتاده
loose ends باقیمانده
loose ends ته مانده
loose ends انتهای تاریانخ
candle ends باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
beam-ends انتهای قسمت عقبی کشتی
economic ends هدفهای اقتصادی
ends and means هدف و وسیله
loose ends سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
beam ends انتهای قسمت عقبی کشتی
dead ends انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
odd and ends گوناگون
odd and ends متفاوت
to be on her beam ends یک برشدن
to be on her beam ends نزدیک بوارونه شدن
to be on her beam ends درخطربودن
loose ends انتهای شل هرچیزی
make ends meet دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
make ends meet <idiom> باپول شخصی گذران روزگار کردن
to make both ends meet در حدود درامد خود خرج کردن
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
moment at fixed ends لنگر سر گیردار تیر
burn the candle at both ends <idiom> یکسره کارمیکند
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> آخر شاه منشى کاه کشى است .
To break even . To make both ends meet. خرج ودخل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com