English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (9 milliseconds)
English Persian
off centre لنگ زدن
off centre لنگی
Search result with all words
off-centre لنگ زدن
off-centre لنگی
centre میان
centre مرکز
centre وسط ونقطه مرکزی
centre درمرکز قرارگرفتن
centre تمرکز یافتن
centre وسط
centre محل
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre نقط ه میانی چیزی
centre of gravity گرانیگاه
centre of gravity مرکز ثقل
centre of mass گرانیگاه
centre of mass مرکز ثقل
nerve centre مرکز فرمان
centre castle پل فرماندهی
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
centre game بازی مرکزی
centre holding variation واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
centre of activities مرکز عملیات
centre of crest circle مرکز خمیدگی
centre of crest circle مرکز انحنای ستیغ
centre of pressure مرکز فشار
centre pawns پیادههای مرکزی شطرنج
centre plate keel drop
civic centre مرکز شهر
civic centre میانگاه شهر
cost centre مرکز هزینه یابی
fluid centre مرکز سیال
off centre load بار خارج از مرکز
principal centre of affairs مرکز مهم امور
profit centre مرکز سود
profit centre واحد دخل و خرج کننده
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
surrending the centre تفویض مرکز
urban centre of a community مرکز شهرک
centre back نیمهعقب
centre back vent پیلیپشت
centre base ستونمرکزی
centre chief مهاجممیانی
centre circle دایرهمرکزی
centre console میزفرمانمرکزی
centre court حیاطمیانی
centre electrode الکترودمرکزی
centre face-off circle دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
centre field مرکززمین
centre fielder بازیکنمرکزی
centre flag پرچموسطی
centre forward مرکز
centre half نیمهمیانی
centre hole مرکزگودال
centre Keelson مرکزالوارکیل
centre lane بیندوخط
centre line خطمرکزی
centre mark نقطهمرکزی
centre pocket گودال
centre pocket مرکزی
centre point نقطهمرکزی
centre post قسمتبدونآرایش
centre service line خطسویسزنیمیانی
centre span مرکزپل
centre spot خالوسط
centre strap نوارمیانی
centre third سومینخطمیانی
centre wheel چرخهمیانی
centre-aisle راهرویمیانی
centre-back میانیعقب
conference centre مرکزکنفرانس
left centre مرکزچپ
right centre مرکزقائم
runway centre line markings خطوسطخیابان
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
community centre محلاجتماعات
detention centre پذیرشهتل
garden centre مکاندفنزباله
health centre مرکز سلامتی
left-of-centre معتقدبهسوسیالیزم
leisure centre مرکزتفریحیورزشی
reception centre مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
remand centre بازداشتگاهموقت
right-of-centre جناحراست محافظهکاران
shopping centre مرکزخرید
He was spending money right,left and centre. چپ وراست پول خرج می کرد
How far is it to city centre? تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre? مرا به مرکز شهر ببرید.
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
Other Matches
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com