English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (1 milliseconds)
English Persian
official calibration واسنجی رسمی [مهندسی]
Other Matches
calibration کالیبراسیون
calibration کالیبره کردن
calibration مین یک بررسی استاندارد
calibration درجه بندی
calibration واسنجی
calibration خصلت یابی
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
calibration زینه بندی
calibration تنظیم الات دقیق
calibration تنظیم
calibration واسنجی
calibration mark علامت کالیبراسیون
range calibration تنظیم مسافت
maintenance calibration تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
range calibration تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
compass calibration تنظیم انحراف قطب نما
compass calibration تنظیم قطب نما
calibration standard استانداردتنظیم
calibration standard اندازه کالیبراسیون
calibration capacitor خازن کالیبراسیون
calibration card کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
calibration constant ثابت درجه بندی
calibration curve منحنی درجه بندی
calibration marker فاصله یاب راداری
calibration error خطای درجه بندی
official کارمند دولت
official رسمی
official کارمند
official قانونی
official تشریفاتی
official موثق و رسمی
official عالیرتبه رسمی
official صاحب منصب
official مامور
official اداری
official prices قیمتهای رسمی
official oath سوگند قانونی یا رسمی
official notification افهارنامه
official meeting اجتماع رسمی
official receipt رسید رسمی
official religion دین رسمی
official submission مناقصه عمومی
official visit بازدید رسمی فرمانده
semi official نیمه رسمی
He is a corrupt official . مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
official rate نرخ رسمی
official meeting ملاقات رسمی
extra official بیرون ازوفایف اداری
line official داور خط تجمع
official receiver اعتصاب باجایزه سندیکا
official receiver عضو نافر
extra official غیر رسمی
leading official سرداور
official receiver مدیر تصفیه
lead official سرداور
building official بازرسان ساختمان
official document سند رسمی
official authorities مراجع رسمی
official channels مجاری رسمی
official liquidator مدیر تصفیه
official language زبان رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
official gazette روزنامه رسمی
official deed سند رسمی
official communications مکاتبات اداری
official communications ابلاغیه رسمی
official channels طرق رسمی
official receiver اعتصاب رسمی
appointed by an official order حکمی
certificate [official document] گواهی
To hold an official inquiry. تحقیق رسمی بعمل آوردن
certificate [official document] مدرک
official log book of a ship دفتر ثبت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com