English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
official language زبان رسمی
Other Matches
official مامور
official صاحب منصب
official عالیرتبه رسمی
official موثق و رسمی
official اداری
official کارمند
official رسمی
official قانونی
official تشریفاتی
official کارمند دولت
leading official سرداور
extra official غیر رسمی
extra official بیرون ازوفایف اداری
lead official سرداور
official receiver اعتصاب رسمی
official meeting ملاقات رسمی
line official داور خط تجمع
official deed سند رسمی
official gazette روزنامه رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
official channels طرق رسمی
official channels مجاری رسمی
official liquidator مدیر تصفیه
official meeting اجتماع رسمی
official notification افهارنامه
official communications ابلاغیه رسمی
official document سند رسمی
official communications مکاتبات اداری
building official بازرسان ساختمان
official calibration واسنجی رسمی [مهندسی]
He is a corrupt official . مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
semi official نیمه رسمی
official visit بازدید رسمی فرمانده
official submission مناقصه عمومی
official religion دین رسمی
official receipt رسید رسمی
official receiver مدیر تصفیه
official receiver عضو نافر
official authorities مراجع رسمی
official receiver اعتصاب باجایزه سندیکا
official oath سوگند قانونی یا رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official rate نرخ رسمی
certificate [official document] گواهی
To hold an official inquiry. تحقیق رسمی بعمل آوردن
appointed by an official order حکمی
certificate [official document] مدرک
official log book of a ship دفتر ثبت
for a language course برای یک دوره زبان
second language زباندوم
I am here for a language course من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
first language زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
language زبان
pl. language زبان پی ال وان
language زبان
language زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language بصورت لسانی بیان کردن
language سخنگویی تکلم
language لسان
language کلام
language برنامهای که به عنوان مترجم
language تبدیل و اجرا میکند
language در زمان اجرا
program language زبان برنامه نویسی
procedural language زبان رویهای
pascal language زبان پاسکال
program language زبان برنامه
programming language زبان برنامه نویسی
rpg language زبان ار پی جی
reference language زبان مرجع
redundant language سخن زائد یازیادی حشووزوائد
query language زبان پرس و جو
quary language زبان پرس و جو
publication language زبان انتشارات
publication language زبان نشری
parliamentary language زبان مودبانه
parliamentary language اصطلاخات پارلمانی
algorithmic language زبان الگوریتمی
algebraic language زبان با مفاد آزاد
algebraic language زبان جبری
sign language زبان اشاره
appropriation language شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
sign language زبان مخصوص کرها
sign language زبان علامات
algorithmic language یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
body language زبان بدن
ambiguous language زبان مبهم
apl language زبان ای پی ال
apt language زبان ای پی تی
sign language مکالمه با اشاره
original language زبان اصلی
parliamentary language زبان مجلسی
algorithmic language AL
simscript language زبان سیمسکریپت
to talk the same language <idiom> به یک سبک فکر کردن [اصطلاح مجازی]
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> همدلى از همزبانى بهتر است .
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
What foreign language do you know? کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
machine language زبان ماشین
language lab زبان
language lab آزمایشگاه
language laboratory آزمایشگاه زبان
language laboratories آزمایشگاه زبان
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to interpret [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to talk the same language <idiom> همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
tongue [language] زبان
semitic language زبان سامی
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
written language زبان نوشتاری
use foul language فحاشی کردن
use bad language فحش دادن
symbolic language زبان نمادی
standard language زبان متعارف
source language زبان اصلی
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language زبان منبع
snobol language زبان اسنوبول
simulation language زبان شبیه سازی
syntax language زبان تشریح نحو
target language زبان هدف
target language زبان مقصود
universal language زبان فراگیر
tone language زبانهای اهنگی
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
the turkish language زبان ترکی
the persian language زبان فارسی
technical language زبان تخصصی
technical language زبان فنی
simula language زبان سیمیولا
design language زبان طراحی
dancing language زبان رقص
conversational language زبان محاورهای
control language زبان کنترل
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
human language زبان بشری
indecent language سخن زشت
indecent language سخن ناشایسته
indelicate language سخن خارج از نزاکت
indelicate language سخن زشت
intelligent language زبان هوشمند
knowledge of a language دانستن زبانی
language master زبان اموز
language processor زبان پرداز
language processor پردازشگر زبان
language subset زیر مجموعه زبان
halophrastic language زبان تک واژهای
grss language زبان جی پی اس اس
dumb language زبان حال
dumb language زبان بی زبانی
declarative language زبان تشریحی
declarative language زبان اعلانی
enquiry language زبان پرس و جو
extensible language زبان توسعه پذیر
declarative language زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
fabricated language زبان ساختگی
basic language زبان بیسیک
assembly language زبان اسمبلی
formal language زبان صوری
formmal language زبان صوری
foul language فحش
foul language دشنام
graphic language زبان نگارهای
language translator مترجم زبان
objective language زبان مقصود
natural language زبان طبیعی
native language زبان طبیعی
native language زبان اختصاصی
native language زبان بومی
mute language زبان بیزبانی
mute language زبان حال
musical language زبان موسیقی
mnemonic language زبان یادمان
command language زبان فرماندهی
non procedural language زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
bad language فحش
bad language دشنام
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
object language زبان مقصد
object language زبان مقصود
artificial language زبان مصنوعی
comit language زبان کامیت
non procedural language بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com