English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
oil level indicator نشانگر سطح روغن [مهندسی]
Search result with all words
power level indicator توان نما
Other Matches
indicator نمودار
indicator نمایشگر شاخص
indicator عقربه یاصفحه نشان دهنده
indicator علامت خط نشانه
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
c o d indicator عقربه سی او دی
on-off indicator چراغروشنوخاموش
indicator چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
indicator نمایش گرافیکی محل و استفاده پرچمهای نشان دهنده در برنامه
indicator ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
indicator نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
indicator شناساگر
indicator نشان دهنده
indicator عقربه
indicator علامت
indicator راهنما
indicator چراغ راهنما
indicator اندیکاتور
indicator نماینده
indicator شاخص اندازه
indicator مقیاس
indicator نشانگر
indicator شاخص
indicator فشار سنج
airspeed indicator سرعت نما
phase indicator نشاندهنده فاز
overflow indicator مشخص کننده سرریزی
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
attitude indicator دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
overflow indicator سرریز نما
balance indicator ترازنما
neon indicator شاخص نئونی
magnetic indicator سمت یاب مغناطیسی هواپیما
error indicator در روی خطا نما
external indicator نشان دهنده وضع خارجی وسیله
polarity indicator شاخص قطب
position indicator شاخص نماها
rogue indicator کدمخصوص برای برنامههای کاربردی کنترل مثل نشانه انتهای فایل
ring indicator نشان دهنده حلقه
range indicator مقیاس مسافت
range indicator طبله مسافت
absence indicator جانشین
absence indicator غیبت نما
range indicator شاخص مسافت
priority indicator اولویت نما
priority indicator نماینده اولویت
achromatic indicator شناساگر اکروماتیک
mode indicator نشانگر حالت
magnetic indicator سمت نمای مغناطیسی هواپیما
check indicator مشخص کننده مقابله
density indicator چگالی سنج
dial indicator دستگاه نشاهدهنده مدرج
frequency indicator دستگاه نشان دهنده فرکانس
direction indicator دستگاه جهت نمایی
gas indicator دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
elevation indicator صفحه نمودار درجه
economic indicator علائم اقتصادی
ground indicator اشکارساز اتصال با زمین
dual indicator نشاندهنده دوتایی
direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
indicator diagram دیاگرام نشاندهنده
indicator electrode الکترود شاخص
climb indicator اوج نما
column indicator نشانگر ستونی
complex indicator نشانگر عقده
limit indicator نشاندهنده تلرانس
light indicator نور نما
insulation indicator دستگاه ازمایش عایق بندی
indicator tube لامپ سیگنال
indicator light لامپ سیگنال
indicator gate دریچه شاخص
frequency indicator بسامد نما
indicator electrode الکترودنشان دهنده
economic indicator شاخص اقتصادی
front indicator جلو
check indicator نماینده مقابله
wheel indicator نشانگر سکان
indicator needle عقربهسوزنی
wind indicator بادنما
setting indicator شاخصتنظیم
self-timer indicator تنظیمگراتوماتیک
overflow indicator سرریزنما
rear indicator شاخصانتهایی
power indicator شاخصروشن
oxygen indicator اکسیژنیدک
calls indicator نمایشدهندهزنگتلفن
neutral indicator شاخصسوخت
indicator telltale شاخصساعتی
charge indicator اندازهشارژ
indicator lights نورهایراهنما
front indicator فشارسنج
voltage indicator دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
role indicator نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
routing indicator نمایندهء مسیرگزینی
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
rudder indicator نشانگر تیغه سکان
situation indicator دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
speed indicator سرعت نما
speed indicator تندی نما
stack indicator نماینده پشته
stack indicator پشته نما
switch indicator گزینه نما
system indicator طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
tuning indicator میزان نما
target indicator شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
high tension indicator مقره فشار قوی
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
heat ready indicator چراغتعینگرما
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
discharge indicator disc دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
gates opening indicator شاخص باز شدن دریچه ها
earth leakage indicator دستگاه نشاندهنده نشتی زمین
current cell indicator نشانگر سل جاری
current direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت جریان
dial indicator micrometer میکرومتر با صفحه مدرج
end of file indicator انتهانمای پرونده
turn and bank indicator کنترلکنندهشیبوچرخش
shadow tuning indicator میزان نمای سایهای
call fee indicator دستگاه نشاندهنده نرخ تلفن
maximum demand indicator کنتور بار پیک
air speed indicator صفحه سرعت نما
backstroke turn indicator اندازهشنایبرگشتبهپشت
auto answer indicator جوابگویاتوماتیکی
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
acid base indicator شناساگر اسید- باز
oxidation reduction indicator شناساگر اکسایش
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
plan position indicator صفحه رادار ناو یا هواپیما
air speed indicator سرعت نمای هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
key status indicator نشانگر وضعیت کلید
film leader indicator راهنمایفیلمخودکار
magnatic direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت مغناطیسی
dipping/indicator stalk دکمهراهنما
charging indicator lamp لامپ نشاندهنده بار
electron ray indicator لامپ میزان نما
briggs meyers type indicator سنخ نمای بریگز- مایر
electron ray indicator tube لامپ ولت نما
cathode ray tuning indicator لامپ میزان نما
oil pressure warning indicator شاخصهشدارفشارروغن
myers briggs type indicator سنخ نمای مایرز- بریگز
main beam indicator light شاخصنمایشچراغراهنما
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
level best خیلی خوب
level best خیلی عالی
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
level to تراز کردن
level out یکنواخت کردن
level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level with each other برابر
O level نمرهی قبولی در این امتحانات
A level مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level with each other در یک تراز
level out برابر کردن
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level best بسیارعالی
he did his level best انچه از دستش برامدکرد
he did his level best کوتاهی نکرد
on the level <idiom> درستکار ،بی غل وغش
level مسطح شدن
level مسطح
level سطح ارتفاع
level سطح
level تراز کردن تراز
level همسطح کردن
level یک دست
level یک نواخت
level هم پایه
level هم تراز
level نشانه گرفتن
level ترازکردن
level پایه
level ترازسازی
level موزون هدف گیری
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level مسطح کردن
level استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level تراز بنایی
level رده
level هموار
level مستقیم
level سطح برابر
level تراز
level میزان
level هدف در خط دید شماقرارگرفت
level همسطح
level الت ترازگیری
level تراز سطح افقی افقی کردن
advanced level پیشرفته
mean sea level میانگین سطح دریا
mean sea level سطح متوسط دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
advanced level پایه مهارت عالی در سطح عالی
background level تراز زمینه
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com