English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
one component system سیستم یک جزیی
Search result with all words
component of a symmetrical system مولفه دستگاه متوازن
Other Matches
component جزء سازنده
component عضو قسمت
component جزء ساختمانی
component قطعه
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
d.c. component مولفه دی سی
component عنصر
component همنه
component مولفه
component جزء
component ترکیب دهنده
component ترکیب کننده
component اجزاء
component قسمت
component عضو
component جسمهای ترکیب کننده
component همنهند
component سازا
component جزء در شیمی
component سازنده
component مولفه بردار
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
tangential component مولفه مماسی
component drawing رسم قطعات
component drawing رسم جزیی
component life عمر قانونی یک وسیله
active component مولفه موثر
component part جزء ساختمان
reactive component جریان هرز
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
out of phase component مولفه بیرون از فاز
three component theory نظریه سه مولفهای
service component نیروی مسلح
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
frequency component اجزای فرکانس
component operation عناصر عملیاتی
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
component forces نیروهای مولفه
wind component مولفه مربوط به باد
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
wattless component جریان هرز
electric component قطعه الکتریکی
idle component اجزاء کور
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
navy component نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
discrete component با مولفههای گسسته
discrete component مولفه گسسته
building component اجزای ساختمان
plain component متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
wattless component جریان کور
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
magnetic component قطعه مغناطیسی
homopolar component مولفه همقطب
zero sequence component مولفه همقطب
wind component شاخه سمتی باد
component change order دستور تغییر قطعات یک وسیله
capacity component of spark بخش فرفیتی جرقه
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
air force component نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
air force component نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
solid state component مولفهء حالت جامد
single component gases گازهای تک جزیی
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
inductance component of spark پخش القایی جرقه
component change order دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
deflection component of trail شاخه سمتی مسیر
deflection component of trail شاخه سمتی معبر حرکت
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
system جهاز
system ترتیب
system دستگاه
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system سامانه
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system سلسله رشته
system مجموعه سازمان
system منظومه
c.g.s. system دستگاه سگث
system روش اصول
system نظام سیستم
system نظم منظومه
system نظم ترتیب
system نظام
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system قاعده رویه
i.f.f. system دستگاه تشخیص
system سازمان
system طرز اسلوب
system تشکیلات
system طریقه
system همستاد روش
value system نظام ارزشها
system سازگان
system هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system همست
system سلسله
system رشته دستگاه
system سیستم
system اسلوب
system اصول وجود
system طرز روش
system file فایل سیستم
system mangement مدیریت سیستم
system of units سلسه احاد
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
interphone system سیستم تلفنی
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
isolated system سیستم منزوی
system of forces دستگاه نیروها
irrigation system شبکه ابیاری
system of units دستگاه یکانها
management system سیستم مدیریت
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
magnetic system سیستم مغناطیسی
system generator مولد سیستم
system generation تولید سیستم
makagonov system سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
system generation ایجاد سیستم
system flowchart نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
management system سیستم اداره
market system نظام بازار
maroczy system سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
system implementation پیاده سازی سیستم
magnet system سیستم اهنربایی
intercommunication system سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
system log شرح ماوقع سیستم
limbic system دستگاه کناری
london system سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
system loader بارکننده سیستم
system library کتابخانه سیستم
system interrupt وقفه سیستم
system international سیستم بین المللی
system installation نصب سیستم
lymphatic system دستگاه لنفاوی
system indicator طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
system floder مخزن سیستم
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
system's design ساختمان سیستم
hexagonal system دستگاه شش گوشهای
system unit محفظه سیستم
system time ساعت سیستم
system time زمان سیستم
system testing ازمایش سیستم
system test ازمون سیستم
system study مطالعه سیستم
system standard استانداردسیستم
system standard معیار سیستم
system software نرم افزار سیستم
system security حفافت سیستم
system resource وسیله سیستم
heliocentric system دستگاه خورشید مرکزی
system's design طرح سیستم
formmal system سیستم صوری
text system سیستم متن
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
telephone system سیستم تلفن
freshwater system سیستم لوله کشی اب شیرین
tax system نظام مالیاتی
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
geniculostriate system دستگاه مخطط زانویی
geocentric system دستگاه زمین مرکزی
giorgi system دستگاه جورجی
target system سیستم هدفها
tandem system سیستم دو پشته
system's design مدل سیستم طرزساخت سیستم
system resource منبع سیستم
system resolution تفکیک سیستم کار دستگاه
induction system سیستم مکش
system program برنامه سیستم
system priorities تقدم های سیستم
system planning طرح ریزی سیستم
information system سیستم اطلاعاتی
information system سیستم اطلاعات
system overhead مازاد سیستم
system overhead بالاسری سیتم
vantilating system سیستم تهویه
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
integrate system سیستم مجتمع
system of ventilation سیستم تهویه
system of units دستگاه واحدها
system programmer برنامه نویس سیستم
indeterminate system آن قابل پیش بینی نیست
system reset راه اندازی مجدد سیستم
household system نظام خانوادگی
household system نظام تولیدخانوادگی
system prompt اعلان سیستم
hydraulic system سیستم هیدرولیک
system programs برنامههای سیستم
system programming برنامه نویسی سیستم
tectopulvinar system دستگاه بامی- پروانهای
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com