English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
one shot lubrication روغنکاری گروهی
Other Matches
lubrication روغن کاری
lubrication روانسازی
lubrication لیزاندن
lubrication روغن کاری کردن
lubrication روغنکاری
lubrication روغن زنی
lubrication گریس زنی
lubrication order دستور روغنکاری
flood lubrication روغنکاری سیلابی
gas lubrication روغنکاری گردی
centralized lubrication روغنکاری متمرکز
lubrication technology تکنیک روغنکاری
mist lubrication روغنکاری پاششی روغنکاری چکانشی روغنکاری چکهای
centrifugal lubrication روغنکاری گریز از مرکز
oil lubrication روغنکاری
splash lubrication روغنکاری تزریقی
pressure lubrication دستگاه روغنکاری فشاری
gravity lubrication روغنکاری سقوطی
drip oil lubrication روغنکاری قطرهای
high pressure lubrication روغنکاری فشار قوی
oil splash lubrication روغنکاری تزریقی
oil circulating lubrication روغنکاری نوع گردشی
oil bath lubrication روغنکاری حمام روغن
forced flood lubrication روغنکاری تحت فشار
to be shot خراب بودن
to be shot ازکارافتادن
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
within shot در تیررس
one shot یک بارهای
like a shot بی تامل
like a shot بیدرنگ
shot اسم مفعول shoot
Take my shot بند کفشم باز شده
shot منظره فیلمبرداری شده
shot تیرزدن
shot تیراندازی شده تیرخورده
shot امپول
shot عکس
shot برد
shot تیرپرتاب شده
shot یک طول زنجیر لنگر
shot پرتاب وزنه گلوله سربی
shot گلوله تیراندازی شده
shot ضربه
shot شوت
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
shot رسایی پرتابه
shot تزریق
shot جرعه
shot یک گیلاس مشروب
shot تیر
shot رهاشده
shot فرصت ضربت توپ بازی
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot اصابت کرده
shot ساچمه
shot جوانه زده
shot گلوله
shot blasting براده اهن
shot effect اثر ساچمهای
shot noise اثر ساچمهای
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
to fire a shot شلیک کردن
shot gun تفنگ شکاری
shot line نخ تفنگ
open shot سیستم باز
shot line نخ پران
shot peen ساچمه پاشیدن
shot blast ساچمه پاشیدن
shot clock ساعت مسابقه
one shot pump پمپ روغن مرکزی
set shot شوت درجا
indian shot خیز ران هندی
passing shot ضربه دور از دسترس
open shot با کارکرد ازاد
pull shot ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
push shot ضربه فشاری
rifle shot تیررس تفنگ
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
out of ear shot بیرون از صدا رس
one shot multivibrator نوسانساز یکبارهای
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
shot maker فشنگ ساز
sighting shot تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
bar shot ساچمهیمیلهای
wood shot ضربه با قسمت چوبی راکت
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
with in gun shot درمیدان تیر درتیررس
with in ear shot در حدود صدا رس
wild shot تیر بی هدف
wild shot تیر پراکنده
wedge shot ضربه برشی در گلفV
hollow shot گودالساچمه
solid shot ساچمهخالص
mug shot عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
shot in the dark <idiom> تیری درتاریکی
shot in the arm <idiom> تشویق یا برانگیختن چیزی
give it your best shot <idiom> سخت سعی کردن
big shot <idiom> شخص مهم وقدرتمند
She shot up last year . پارسال یکدفعه قد کشید
A shot in the dark تیری درتاریکی
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
trial shot تیر قلق گیری
trial shot تیر ازمایشی
smell shot ساچمه
small shot ساچمه
slap shot ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
single shot اسلحه تک تیر
single shot تک گلولهای تک تیر
single shot گلوله منفرد
single shot یکبارهای
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
snap shot عکس فوری
snap shot بعجله انجام شده
snap shot فوری
trial shot گلوله ازمایشی
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
to fire a shot تیرخالی کردن
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
stuff shot شوت ابشاری
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
snap shot عکس فوری گرفتن
shot silk ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
one aircraft was shot down سرنگون گردید
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
course line shot مشاهده در خط
corner shot ضربه به گوشه دیوار جلو
combination shot ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot ضربه کوتاه
cheap shot خشونت عمدی
charity shot پرتاب ازاد
case shot جای فشنگ
crashing shot شوت محکم
crosscorner shot ضربه به سمت قطر مخالف
shot putters شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
draw shot ضربه با پیچش به عقب
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot تیر تخریب کننده
dead shot تیر اشتباه
dead shot تیر خطا
dab shot ضربه ناگهانی از نزدیک تور
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
case shot چارپاره
case shot چار پاره
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
shot putter شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
acrack shot تیراندازماهر
big shot ادم کله گنده
big shot شخص مهم
shot put پرتاب وزنه
pot shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
carom shot طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
cannon shot تیررس توپ شلیک شده از توپ
cannon shot گلوله توپ
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
call one's shot مشخص کردن هدف
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bounce shot گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
drop shot ضربه دراپ
one aircraft was shot down یک هواپیما
long shot کسیکه درمسابقات
gun shot تیررس
gun shot در تیررس
gun shot گلوله توپ
he was shot for a spy او به جرم جاسوسی تیرباران شد
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
hook shot شوت هوک
jaw shot ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
kill shot ضربه محکم
line shot گلوله در خط
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
ond shot یکمرتبه
net shot ضربه لب تور
ond shot یکجا
ond shot بیک حمله دریک حمله
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
dunk shot گل ابشاری
explosion shot ضربه چوب به ماسه
eye shot تیررس
eye shot زدن بخال
eye shot تیرداخل خال سیاه
flight shot تیرپرتاب
flip shot ضربه با استفاده از مچ
flying shot تیر سر پرواز
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop shot ضربه اهسته روی تور والیبال
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
drop shot جاخالی
forcing shot ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
parthian shaft or shot قیقاج
net shot clear ضربه بلند از لب تور به انتهای زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com