English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
open market operations عملیات بازار ازاد
Other Matches
black market operations عملیات بازار سیاه
open market بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
open market بازار باز
open market بازار ازاد
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
open market price قیمت بازار ازاد
open market rate نرخ بازار ازاد
f.of operations حوزه عملیات
operations نحوه استفاده ازدستگاهها
operations عملیات
operations room اتاق عملیات
operations room centre combatinformation: syn
special operations عملیات مخصوص یا ویژه
Military operations. عملیات نظامی
over the beach operations عملیات ساحلی
formal operations عملیات صوری
over the beach operations عملیات کرانهای
flight operations عملیات پرواز
air operations عملیات هوایی
air operations میز ردنگاری هوایی
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
airmobile operations عملیات هوارو
operations research تحقیق در عملیات
stability operations عملیات ارام سازی
stability operations عملیات تامین ثبات داخلی
operations analysis تجزیه و تحلیل عملیات
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
logical operations عملیات منطقی
operations code کد عملیاتی
theater of operations صحنه عملیات
terminal operations عملیات بارانداز
operations code رمز عملیاتی
operations detachment قسمت مسئول عملیات
maritime operations عملیات دریایی یا ناوگانی
operations personal پرسنل عملیات
terminal operations عملیات اسکلهای
operations research تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations detachment عنصرعملیات رسد عملیات
airmobile operations عملیات متحرک هوایی
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
denial operations عملیات ممانعتی
continuity of operations تسلسل عملیات
covert operations عملیات پنهانی
covert operations عملیات مخفی
chemical operations عملیات شیمیایی
deputy for operations معاونت عملیات
clearing operations عملیات مین روبی
clearing operations عملیات پاک کردن مین
combat operations مرکز عملیات رزمی
building operations عملیات ساختمانی
psychological operations عملیات روانی
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
concrete operations عملیات عینی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
concept of operations روش اجرای عملیات
night operations عملیات شبانه
base of operations پایگاه عملیات
concept of operations تدبیر عملیات
continuity of operations مداومت عملیات
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
the four basic arithmetic operations چهار عمل اصلی [ریاضی]
Counter – espionage operations k. عملیات ضد جاسوسی
computer operations manager مدیر عملیات کامپیوتر
data transfer operations عملیات انتقال داده
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
air ground operations عملیات مشترک زمینی وهوایی
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
air area operations عملیات منطقه هوایی
chief of naval operations فرمانده عملیات دریایی
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
down-market رجوع شود به downscale
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market به بازار عرضه کردن
market محل داد وستد
market بازار
market مرکزتجارت
market فروختن
market درمعرض فروش قرار دادن
market بازار فروش [اقتصاد]
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
market value قیمت بازار
market value ارزش بازاری
market value در بازار قیمت بازار
market در بازار دادوستد کردن
market value ارزش
in the market for <idiom> خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market prices قیمتهای تعیین شده در بازار
market prices قیمتهای بازار
market penetration نفوذ به بازار
market price قیمت بازار
cornering the market خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
market overt بازار اشکار
exchange market بازار اسعار
market share سهم بازار
exchange market بازار داد و ستد
market review بررسی بازار
market structure ساخت بازار
market structure بنیان بازار
market system نظام بازار
market trends روندهای بازار
market trust بازار انحصاری
cornering the market قبضه نمودن بازار
narrow market بازار محدود
oil market بازار نفت
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
credit market بازار اعتباری
dead market بازار کساد
market survey بررسی بازار
easty market بازاراست تا
domestic market بازار داخلی
market risk خطر بازار
market acceptance پذیرش کالا توسط بازار
market segmentation تقسیم بازار
market segmentation تجزیه بازار
dead market بازار کم فروش
idols of the market اوهام ناشی از سخن وامیزش
fair market هفته بازار
market information اطلاعات و دادههای بازار
market imperfection نقص بازار
market functions وفائف بازار
market freedom ازادی تجاری
imperfect market بازار ناقص
market freedom ازادی بازار
market forces عوامل موثردر بازار
loan market بازار وام
market forces نیروهای بازار
market failure شکست بازار نارسائی بازار
market failure ناتوانی بازار
market appraisal سنجش بازار
market channels مجاری توزیع
market demand تقاضای بازار
home market بازار داخل کشور
home market بازار داخلی
market leader پیشقدم در بازار
fair market بازار مکاره
labor market بازار کار
falling market بازار رو به زوال
market overt بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
foreign market بازار خارج
futures market بازار خرید و فروش سلف
gold market بازار طلا
market oriented در جهت بازار
organized market بازار سازمان یافته
market oriented بازاری
market opportunity فرصت بازار
market mechanism مکانیسم بازار
market mechanism طرز کار بازار
market imperfection ناقص بودن بازار
market leader دارای رهبریت بازار
market leader پیشرو بازار
market equilibrium تعادل بازار
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
to place on the market به بازار عرضه کردن
to put on the market درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market فروختن
to place on the market فروختن
flea market بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market سمساری
carpet market بازار فرش
flea market <idiom> بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
to rig the market با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
wage market بازار دستمزد
widening of market گسترش بازار
cattle market محلفروشاحشام
labour market متقاضیکار
market garden مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
market gardener باغکار سبزیکار
market gardening شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
On the free market . دربازار آزاد
To depress the market . بازار را کساد کردن
money market بازار پول
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
Common Market فرانسه لوکزامبورگ و هلند
Common Market بلژیک
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
Common Market بازار مشترک
free market بازار ازاد
market places بازار
market place بازار
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market research بررسی بازار
market research تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research بازارپژوهی
market research تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market economy اقتصاد بازار
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies اقتصاد بازار
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
financial market بازار مالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com