Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
open-minded
بی تعصب
Other Matches
open minded
روشنفکر
like-minded
دارای فکر متجانس
minded
متمایل
able minded
بافکر
able minded
قوی الفکر
minded
دارای کله یافکر
like minded
دارای فکر متجانس
minded
اماده
like minded
همفکر
like-minded
همفکر
right minded
دارای عقل سلیم
right-minded
درست اندیشی
right-minded
دارای عقل سلیم
right minded
درست اندیشی
evil minded
بداندیش
fair minded
خالی از اغراض
absent-minded
<idiom>
فراموش خیال
high minded
بزرگ منش
high minded
بامناعت
To be come bloody – minded .
سر قو زافتادن
light minded
سبک مغز
heavenly minded
پارسامنش
heavenly minded
مقدس
double minded
بی ثبات
double minded
فریبنده
strong-minded
باکله
single minded
بی تزویر
single minded
مصمم
single minded
بااراده
single-minded
امین
single-minded
بی تزویر
single-minded
مصمم
single-minded
بااراده
air minded
علاقمند به فضانوردی وهوانوردی
absent-minded
<idiom>
فراموش کار
broad minded
دارای فکر وسیع
broad minded
روشن فکر
double minded
دودل
double minded
متلون
narrow minded
کوته فکر
high minded
مغرور
woolly-minded
دارایعقایدوایدههایمبهم
weak minded
دارای روحیه ضعیف
weak minded
سبک مغز
tough minded
دارای فکر خشن وبدون احساسات
tender minded
مهربان
tender minded
رقیق القلب
tender minded
دارای فکر حساس
strong minded
دارای افکار مردانه
strong minded
دارای فکر نیرومند
social minded
در فکر جامعه
social minded
دارای افکاراجتماعی
social minded
دارای عقیده سوسیالیستی اجتماعی
small minded
دارای ذوق واستعداد محدود
small minded
کوته نظر
simple minded
ساده لوح
simple minded
ساده دل
weak minded
ضعیف الاراده
weak minded
سست عنصر
ill minded
بد خواه
ill minded
بد نیت
ill minded
نامساعد
large minded
ادم فهمیده
large minded
متفکر
large minded
ادم فرفیت دار
large minded
دارای فکر وسیع
light minded
بی فکر
light minded
خل
light minded
سبک
narrow minded
کوتاه نظر
narrow minded
بدون سعه نظر
narrow minded
دهاتی
wordly minded
دنیا دار
wordly minded
دنیا پرست
shallow minded
فاهربین
single minded
امین
bloody-minded
کینه کش
bloody-minded
ستمگر
bloody minded
کینه کش
bloody minded
فالم
bloody minded
ستمگر
feeble-minded
سبک مغز
bloody-minded
فالم
feeble-minded
نادان
high-minded
بلند همت
high-minded
بزرگ منش
narrow-minded
نظرتنگ
absent-minded
پریشان خیال
absent-minded
حواس پرت
absent minded
حواس پرت
conservation-minded
سطح شیبدار
small-minded
کوته نظر
absent minded
پریشان خیال
bloody-minded
<adj.>
سنگدل
feeble-minded
بی ثبات
feeble minded
سبک مغز
feeble minded
بی ثبات
feeble minded
نادان
low-minded
دارای فکر بد وپست
low-minded
کوته نظر
low-minded
کوته فکر
low minded
دارای فکر بد وپست
low minded
کوته نظر
low minded
کوته فکر
narrow-minded
متعصب
narrow-minded
کوته فکر
simple-minded
ساده لوح
to be single-minded
<idiom>
مصمم بودن
[اصطلاح]
small-minded opinions
عقاید کوته نظر
He is absent- minded . He is muddle - headed . He is thick.
گیج است
[حواسش پرت است]
open
:باز
X/OPEN
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
open
گشوده سرگشاده
To come into the open.
آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open to any one
مباح
open
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open
فایل خواندنی و نوشتنی
to open out
گستردن
to open out
بسط دادن
the open
ملا عام
the open
ملاء عام
the open
هوای ازاد
to open out
توسعه دادن
to open out
باز کردن
open out
توسعه دادن
open out
بسط دادن
open
دایر
open
روباز
open
مفتوح شدن
open
پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open
افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open
نابسته
open
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open
برداشتن پوشش یا باز کردن در
open
بازکردن
open
باز شدن
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open
بلامتصدی
open
شکفتن
open
روشن شدن خوشحال شدن
open
باز
open
فضای باز
open
ازاد
open
زمین باز گسترده
open
مروحه را باز کنید
open
سکی
open
گشودن گشادن
open
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open
وزن ازاد
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
open
خط بازبی دفاع
open
اشکار
open
قابل بحث
open
بی دفاع واریز نش
open
باز کردن باز شدن
open
ازاد اشکار
open
بی ابر
open
درمعرض
open
واریز نشده
open
بی پناه
open
مفتوح
open
صریح
open
بی الایش
open
مهربان رک گو
open wire
سیم لخت
open heartedness
رک گویی صداقت
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
open trade
تجارت ازاد
open heartedness
راست بازی
open vertict
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open hearted
راست باز خوش گمان
open treaty
معاهده باز
open travers
پیمایش باز
open universe
جهان باز
open wire
سیم هوایی
rights open to everyone
مباحات
open wiring
سیمکشی باز
open handed
گشاده دست گشاده کف
open handed
بخشنده
open hands
سخاوت
open hands
دست باز بودن
open hawse
زاویه میان دو لنگر
open interval
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
open terrace
مهتابی
open hearted
دل و زبان یکی
open tournament
تورنمنت ازاد شطرنج
open to the public
برملا
open to the public
علنی
open syllable
هجائی که به حرف e پایان پذیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com